مسألهٔ انتظار ما از حجت مسألهٔ توسل را توضیح میدهد.
این درست که ما آنها را شفیع و همراه طلب خود ساختهایم و حتی نمک طعام و رنج فرزندانمان را با آنها در میان میگذاریم
و این درست است که ما جز از اینها نمیخواهیم
ولی درستترین این است که از اینها جز خودشان را نخواهیم
و از آنها برای رسیدن به بتها و عروسکهای حقیر و ناچیزمان استفاده نکنیم و اینها را برای رسیدن به این آرزوهای کوچک زیر پا نگذاریم تا آنجا که با اشک و سوز بگوییم مهدی جان! آقا جان! اگر جواب مرا ندهی بر میگردم...
راستی به کجا بر میگردیم؟ به سوی چه کسی و در چه دنیای بزرگ و کوچکی؟
ما همهٔ این راهها را تجربه کردهایم و از همهٔ بنبستها زخم خوردهایم تا به اینها روی آوردیم. حال چگونه با برآورده نشدن خواستههای کوچکمان و مستجاب نشدن دعاهای ریزو درشتمان از اینها بر میگردیم و با آنها قهر میکنیم.
اگر ما به خاطر این خواستهها از اولیاء خود بریدیم و
حتی در دلمان بر آنها خرده گرفتیم، معلوم میشود که ما این خواستهها را از آنها ضروریتر و مهمتر میدانیم و در
هنگام تعارض، آنها را زیر پا میگذاریم، و بر آنها میشوریم.
در حالیکه آنها آمدهاند تا به من بیاموزند که چگونه با رنجها برخورد کنم و چگونه از نعمتها به غرور و تکاثر نرسم و چگونه در هر موقعیت، موضعگیری مناسب (با شأن بندگی) داشته باشم.
برگرفته از کتاب: وارثان عاشورا؛ پدیدآور: علی صفایی حائری (عین.صاد)؛ ناشر: لیلة القدر: ص43و44
@paragraphnoosh110
www.samanpl.ir
@readandthink