⚰ سگى بر روى جنازه!! 🤲🏻 به مناسبت ، شب نزول رحمت و مغفرت 📿 📗 نويسنده كتاب معاد شناسى، علامه سيد محمد حسين حسينى نقل مى‏ كند: 🎙دوستى به نام دكتر حسين احسان داشتم، زمستان ها شش ماه به كربلا مسافرت مى‏ كرد و در آنجا مطب داشت و از فقراء مزد نمى‏ گرفت، بسيار شخص باصفا و خيرانديش بود كه حدود پانزده سال قبل از دنيا رفت، او نقل مى‏ كرد، براى زيارت به كاظمين مشرف شدم در كنار شط دجله ديدم جنازه‏ اى را با ماشين آوردند و پياده كردند و بر دوش گرفتند و به طرف حرم مطهر امام كاظم (عليه السلام) و امام محمد تقى (عليه السلام) بردند، من هم كه عازم حرم بودند، به دنبال جنازه حركت كردم... 🐕‍🦺 ناگاه ديدم يك سگ سياه و وحشت انگيز بر روى جنازه نشسته است، بسيار تعجب كردم، با خود مى‏ گفتم، چرا آن سگ روى جنازه رفته، ولى متوجه نبودم كه آن سگ بدن برزخى آن جنازه است، نه سگ خارجى، از افرادى كه نزديكم بودم پرسيدم: 👈🏻 روى جنازه چيست؟ 👥👤 گفتند: چيزى نيست، همان پارچه‏ اى است كه مى‏ بينى... 🐕‍🦺 در اين هنگام دريافتم، آن سگى را كه مى‏ بينم شكلى مثالى و برزخى صاحب آن جنازه است كه تنها من مى‏ بينم ولى ديگران نمى‏ بينند، ديگر چيزى نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانيدند... 🕌🕌 هنگام ورود به صحن ديدم آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشه‏ اى در بيرون صحن ايستاد، تا اين كه آن جنازه را طواف دادند و بيرون آوردند، ديدم دوباره آن سگ به روى تابوت پريد و بر بالاى آن جنازه رفت!! 🔥 صاحب آن جنازه يك فرد مجرم و متجاوزى بود كه صورت برزخى او به صورت سگ، مجسم شده بود، و چون مرحوم دكتر حسين احسان داراى صفاى باطن، و ذهن پاك بود، داراى شده و آن منظره را مى‏ ديد، ولى ديگران چيزى نمى‏ ديدند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. اقتباس از كتاب معادشناسى، ج ۲، ص ۲۱۸، و ۲۱۹. 📗 عالم برزخ در چند قدمى ما، محمد محمدى اشتهاردی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq