غزل ساعت به وقت خنده‌ی تو عید می‌شود مهرت به جان نشسته و خورشید می‌شود تا می‌رسی به پشت در از عطر خنده‌هات شب‌بو دچار حسرت و تردید می‌شود دعوت به آسمان پر از نور می‌شوم تا چشم من به چشم تو تبعید می‌شود می‌آیی و جهان مرا سبز می‌کنی هنگام رقص پُرتپش بید می‌شود با من بیا به صبحِ هیاهوی سال نو وقتی دل آشیانه‌ی امّید می‌شود با بوسه‌های لحظه‌ی تحویل سالمان قلبم برای عشق تو تمدید می‌شود! @parvin_javidnia1359