طنز تازگیا صغری خانمِ بی‌هنر دم میزنه هی از حقوق بشر! میگه دیگه سرتا‌ پاشو یکسره دوس داره تغییر بده از هر نظر لفظ قلم حرف می‌زنه با دوستا تیپ خفن می‌زنه این‌ور اون‌ور موهاشو هایلایت می‌کنه روز به روز اسمشو تغییر داده، کرده سحر دنبال بوتاکس و ژلِ خارجی هی می‌زنه به سالنای شهر، سَر رفته تو فکر عملای پرخرج میگه باید رفت تو دل هر خطر دو خط کتاب این همه سال نخونده نداره از دور و برش هیچ خبر مهریه‌اشو گذاشته اجرا خانوم رحمی نداره انگاری این بشر شوهرشو کرده بیرون از خونه میگه که کرده این همه سال ضرر با خانواده رابطه نداره مجردی حال می‌کنه بی پدر! آشپزیو کرده به کل تعطیل و رفته کلاس رقصِ مادام قمر! میشینه پای ماهواره شب‌ها روز می‌ریزه از قد و بالاش شرر پالتوی پوست می‌پوشه تو زمستون بدن نما تو گرما می‌کنه بر با کفش پاشنه‌دارِ ده سانتی هم هی رژه میره واسمون مفتخر با خنده‌های خرکی با دوستاش گوش‌های ما رو می‌کنه به کل کَر با رقص نور و پارتی شبونه کل محل رو می‌کنه منور! شاخ شده تو اینستا این روزا هم هی میذاره استوریایِ سفر میگه دیگه دنبال آزادیه میگه نمیخواد بشه عمرش هدر! عشوه می‌ریزه خیر ندیده چه جور نداره از حاجی و ملا حذر مجردا رو کرده بی‌خورد و خواب زن‌دارا رو برده به روز محشر! خلاصه که صغری، ببخشید سحر! کرده خودش و مردا رو دربدر! @parvin_javidnia1359