مرا به شهر نگاهت، به آشیانه ببر به سور و ساتِ قفس، تا به آب و دانه ببر پلنگم و به هوایت به قله آمده‌ام مرا به خلسه و تا خلوتی شبانه ببر برای قطره‌ی باران چه می‌کنی ای رود؟ مرا به وسعتِ دریا، به بی‌کرانه ببر بباف موی پریشان و سرکشم را باز شلالِ موی مرا تا به رقصِ شانه ببر بخوان مرا به طلوع قشنگِ آغوشت به مهر و گرمی خورشیدِ بی‌بهانه ببر به میهمانی واژه، به میهمانی شعر مرا به جشن غزل‌های عاشقانه ببر https://eitaa.com/parvin_javidnia1359