بعضی از کارها ظاهرشان پُرخطر نیست؛ اما در باطن بسیار خطرناکند! بعضی از حرف‌ها و رفتارها معمولی‌اند اما اثرگذاری بالایی دارند. بگذارید با یک مثال توضیح دهم تا بهتر منظورم را بفهمانم. در دادگاه‌های تفتیش عقاید اسپانیا و یا اردوگاه‌های آلمان هیتلری یکی از شکنجه‌هایی که برای زندانیان به‌کار می‌بردند این بود که قطرات آب را روی سر زندانی می‌چکاندند. در چین هم این روش مرسوم بوده است. فکرش را بکنید! ساعت‌ها زندانی را می‌بستند، در یک جای ثابت نگهش می‌داشتند و بعد با چکاندن قطرات آب به روی سرش او را شکنجه می‌کردند! خوب ظاهر این شکنجه اصلا چیز دردآوری نیست. قطرات آب که درد ندارند! درست است چکاندن قطره‌ی آب روی سر، هیچ دردی ندارد اما چکاندن همین قطرات از بالا و پشت‌سرهم آن هم در یک نقطه و برای مدت طولانی زندانی را به مرز جنون می‌کشاند. در این شرایط هر قطره‌ی آب، حکم پُتکی را دارد که کوبیده می‌شود روی دیوارِ مغز! حالا شاید منظورم را از این‌که گفتم بعضی از کارها ظاهرشان پُرخطر نیست؛ اما در باطن بسیار خطرناکند بهتر بفهمید. ریزرفتارهایِ بدِ ما، حرف‌های بدِ تکراری که به گفتنش عادت کرده‌ایم و دیگران هم مجبورند بشنوند، بدخُلقی‌های کم اما مداوم ما، نگاه‌هایی که هدفشان تحقیر دیگران است و ...حکم همان قطرات آب را دارند که روحِ طرف مقابل را شکنجه می‌‌دهند. لطفا آرام و ‌بی‌صدا دیگران را دیوانه نکنید! @pasokhsara