داستان متوسل شدن به (ع) شهید تهرانی مقدم میگفتن رفته بودیم روسیه که یه خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فقط در اختیار روسیه‌س. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید...وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تا اینکه تمام تو امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از روس هم بهتر در اومد. امام رضا سخت رو تو دفتر نقاشی دختر بچه میکنه! @patoghe_dokhtaran 🇮🇷🇮🇷🇮🇷