گفت :دیدی آخر به دلتون نشستم ؟😍 زبانم بند آمده بود ،من که همیشه حاضر جواب بودم حالا انگار لال شده بودم... گفت:رفتم مشهد،یه دهه متوسل شدم گفتم حالا که بله نمیگید امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم.✨ نشسته بودم گوشه ی رواق که سخنران گفت:اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست،خیر کنن و بهتون بدن. نظرم عوض شد. دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!☺️ توی دلم حال عجیبی داشتم .حالا فهمیدم الکی نبود که یکدفعه نظرم عوض شد...🍃 انگار دست امام بود و دل من...❤️ به روایت همسر @muoud_313