راوي امشب كن روايت فتح را قصه را ، آن راز را ، آن شطح را نوحه كن امشب كه جانم در تب است راز را بگشا كه امشب آن شب است امشب اي راوي بسوزانم، بگو دارم از جان با تو امشب گفتگو امشب از جان مايه بگذارم، بيا هم بسوزان هم تماشا كن مرا گل بسوزان و بكن ديوانه دل دل؟ چه مي‌گويم بهل ما را ، بهل ياوه‌گويان از كلامت در عذاب امشب اي راوي روايت كن مخواب جان من برگو كه صيادت چه گفت چون ربود و از دو چشم ما نهفت تو چه ديدي، او چه بنمودت، بگو با كدامين غمزه بربودت ،بگو ديده‌اي مقصود را، معبود را در تب و تاب نمود آن بود را ديدم آن جاني كه زار و مضطر است در تب پرواز و جوياي پر است رفتي اما اين طرف ما در تبيم فتح را در خوان همآغوش شبيم ❤️لحظِھ‌اے‌بآ‌شُہَــدا❤️ 🍃|ʝσɨŋ| 🔜 @Muoud_313