مثلِ تدبیر که در سیطرهٔ تقدیر است دل و ذهنم همه جا در کفِ عشقت گیر است نازنین زودتر از زودتر از زود بیا چون که آفاتِ زیادی‌است که در تأخیر است نکند دیر کنی تا که فراموش شوم عمر، آبی است که در مرحلهٔ تبخیر است اگر امشب سری از لطف به این دل نزنی خوابِ شیرینِ دل از وصلِ تو بی‌تعبیر است با کمی لطف به ابیاتِ دلم گوش بده چون دعا بی نظرِ لطفِ تو بی‌تأثیر است نظری کن که حواسم به خودت جمع شود فکرِ هر جاییِ من یکسره در تغییر است آهویِ قلب ندانست که در بیشهٔ مِهر شیرِ عشق است که در معرکه غافلگیر است خوبیِ خُلقِ تو باعث شده عاشق بشوم دلِ من در طلبِ عشقِ تو بی‌تقصیر است دانهٔ مِهرِ تو در عمقِ دلم ریشه دواند ریشهٔ عشقِ تو در مرحلهٔ تکثیر است آیهٔ خندهٔ تو بر دلِ من نازل شد اندکی صبر کنی مرحلهٔ تفسیر است مدّتی می‌گذرد مالِ خودت خواهم شد لانهٔ قلب به دستانِ تو در تسخیر است فرصتی نیست که امروز معطّل بشویم بشتاب ای همهٔ عمر که فردا دیر است. @saredustansalamat