🔼 بوسه فرمانده کل سپاه به دستان سردار فضلی *داستان های پادگان دوکوهه از روزی که حاج علی معرفی شد، بنده این توفیق را داشتم که حدود 20 روز همراهش به بخش‌های مختلف تیپ  در پادگان دوکوهه سر بزنم. با او بودم تا زمانی که حاج‌علی نسبت به مکان‌ها و محل استقرار گردان‌ها آشنا شد. استقرار اولیه ما در پادگان دوکوهه خوزستان بود، جایی که خودش داستان‌هایی دارد و چه شهدایی را به خود دیده است. به دلیل اتفاقاتی که پیش از آمدن سردار فضلی در تیپ 10 سیدالشهدا(ع) افتاده بود، تیپ از رفتن به عملیات ها کنار گذاشته شده بود. حاج‌ علی با آمدنش خیلی سریع تیپ را آماده کرد و عملیاتی را در منطقه فکه انجام دادیم. این عملیات حدوداً‌ 15 روز برای کارهای اطلاعات عملیات طول کشید. در کمتر از دو روز بعد از آن عملیاتی انجام شد با نام عاشورای 3  که موجب شد تیپ هم در نگاه فرماندهان داخل و هم نیروهای عراقی مجدد با فرماندهی حاج علی به عنوان یک قوه عملیاتی دیده شود.  آمدن سردار فضلی همزمان بود با آماده سازی عملیاتی به نام والفجر 8. قرار بود در فاو و جزیره ام الرصاص عملیات شود. من فرمانده گردان زهیر ایشان بودم و روابط نزدیکی با هم داشتیم. برای توجیه مانورها و جلساتی که پیش از عملیات گذاشته می‌شد با هم بودیم. قرار شد یک تیپ از مشهد به فرماندهی محمدباقر قالیباف و یک تیپ هم از یزد همراه ما یک شب قبل از عملیات اصلی، 22 بهمن سال 64 در جزیره ام الرصاص عملیات فریبی را انجام دهیم. برادران ارتش هم در کنار ما بودند. « ۵ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430