*ماجرای مجروح شدن سردار فضلی یکی از روزهایی که در منطقه بودیم برای من و حسین اسکندرلو مأموریتی پیش آمد، مجبور شدیم برویم. وقتی برگشتیم حاج‌علی فضلی به همراه جانشینش آقای جنگ‌روی در سمت دیگر ساختمان محل استقرار جلسه داشتند. بچه‌ها گفتند حاج‌علی پیغام داده وقتی شما آمدید بمانید تا او بیاید و کارها را مجدداً‌ تقسیم کند. ما با دوستان کیسه‌ خواب‌هایی که گوشه اتاق بود برداشتیم سرمان را گذاشتیم رویش و پاهایمان را به زوایای مختلف دراز کردیم. در خواب و بیداری بودیم که یک لحظه احساس کردیم کف اتاق چسبید به سقف ساختمان. انفجار بسیار مهیبی بود که واقعاً حس کردیم به سقف چسبیدیم. دود همه فضای اتاق را پر کرده بود همه از اتاق بیرون رفتیم.گفتیم حتماً بمبی به کنار ساختمان اصابت کرده آمدیم حیاط دیدیم بچه‌های دیگر یکی دستش قطع شده و دیگری به صورت بدحال افتاده ساختمان وسعتش 50، 60 متر بود. از در که بیرون رفتیم حاج‌علی فضلی را دیدیم که به پشت روی زمین افتاده، جعفر جنگ‌روی هم شهید شده بود، همین طور شهید احسان‌نژاد که رئیس ستاد تیپ بود فقط بخشی از فک صورتش باقی مانده بود، سرش جدا شده بود. گویا وقتی این‌ها بعد از اتمام جلسه که داشتند از اتاق بیرون می‌آمدند بروند نماز بخوانند شهید کلهر از نردبانی که کنار دیوار آشپزخانه بوده بالا می‌رود تا منطقه را دید بزند، چون از آنها دور می‌شود موج انفجار و ترکش‌ها به او اصابت نمی‌کند. « ۱۰ » ادامه دارد... http://eitaa.com/photo_430