بعد از شهادت حسين، در عالم رؤیا ڪسے را دیدم ڪه درحال خواندن روضه است. حسين را ديدم، به آغوشش گرفتم و دیدگانم را به بزم اشڪ دعوت ڪردم... سر روے شانه اش گذاشتم و گفتم: «حسين آقا! رفتے و ما را تنها گذاشتے؟😔» سرم را بلند ڪرده و گفت: «نگران نباش! من با شما هستم.☺️ من با شما هستم.» 🌸 💫 🍃 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡