🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 مسعود با تعجب گفت: -سه تومن؟ -بله. پنج تومنم خرج عمل میشه. از کجا آورده هشت میلیون بده..بابا خواهش. هشت تومن که برای شما نباید پولی باشه. مسعود ترنج را جور خاصی نگاه کرد و گفت: - هشت میلیون خیلی هم پوله. ترنج با اعتراض گفت: -ولی ماشینی که شما سوار میشین نزدیک سی تومن قیمتشه اونوقت هشت میلیون براتون خیلیه. -خوب بابا خونه منم چهارصد ملیون قیمتشه. از فردا هر کی پول عمل نداشت من باید بدم؟ ترنج سر به زیر انداخت: -هر کی نه. ولی مهربان فرق داره. بابا فکر کنین اگه دیشب یه بلای دیگه سر من اومده بود شما اینقدر خرج من نمی کردین؟ -خوب معلومه که می کردم. ولی تو دخترمی. -حالام فکر کنین برای منه. اصلا به من قرض بدین خودم پس می دم بهتون. -حرفایی می زنی ترنج ها. یعنی چی قرض بدم. ترنج بی مقدمه از جا بلند شد. -حالا کجا می ری؟ ترنج سر به زیر ایستاد و گفت: -موندنم چه فایده داره؟ مسعود زیر لب لا اله الا ا...ی گفت وبلند شد: -صبر کن ببینم. ترنج خوشحال رفت طرف پدرش و گونه اش را بوسید. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻