₪❅🔷❅₪══❈══₪❅🔷❅₪ 📡 @pm_Basirat 💯 ❣﷽❣ قصه های زیبای قرآن 2⃣ ✨ 🌹 مراسم عید پایان یافت و هر کس به خانه خود بازگشت . وزرا هم که همه روزه جلسات انسی در خانه های خود داشتند همه با هم به خانه رفتند . ✨ 🌹 چون مجلس انس تشکیل شد ، گفتگوی آنها در اطراف همان نگاهها بود . یکی از آنها گفت : رففا ! شما امروز حال شاه و اضطراب و نگرانی او را دیدید . ✨ 🌹 او می گوید من خدای مردمم و مردم بنده منند ، اگر او براستی خدا می بود از یک خبر ناگوار اینگونه ناراحت نمی شد و خود را نمی باخت . این عچز و نا توانی او مرا به شک و تردید انداخته و در وضع عجیبی گرفتارم نموده است ✨🌹 رفقا ‼️ این زندگی ما با این ذلت و ننگ که بنده دقیوس باشیم قابل دوام نیست . بیائید از لذتهای زودگذر دنیا چشم بپوشیم و پشت پا به ریاست دنیا بزنیم و به درگاه خدا رویم و از لرزشهای گذشته استغفار کنیم . ✨🌹 این بیانات ، از زبان آن مرد خردمند چنان با هیجان ادا شد که رفقا را تحت تاءثیر قرار داد و همه تصمیم گرفتند از آن کشور بت پرست و از آن وضع ناراحت کننده فرار کنند و در یکی از دورثرین نقاط پیابان ، زندگی ساده و بی آلایشی ترتیب دهند و عمر خود را به پرستش خدای یگانه بگذرانند . ✨ 🌹روز بعد آن شش نفر دوست صمیمی ، مخفیانه از شهر خارج شدند و راه بیابان را در پیش گرفتند . چند فرسخی که از شهر دور شدند چوپانی را دیدند که گوسفندان خود را در بیابان می چرانید . ✨🌹 از آن چوپان آب خواستند . چوپان گفت من در چهره و سیمای شما آثار بزرگی جلال می بینم شما کیستید و کجا میروید ⁉️ ✨🌹 گفتند ما شش نفر از وزرا پادشاهیم که از ریاست و وزارت گذشته ایم و می رویم در گوشه ای به عبادت خدایکتا مشغول شویم . زیرا پرستش ( دقیوس ) وجدان ما راسرشکسته و ناراحت و در یک عذاب روحی گرفتار ساخته است . ... 💙أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیڪْ ألْفَرَجِِِ 💙 🔻ڪانال تجلّـــی بصیرتـ☀️ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4 ₪❅🔷❅₪══❈══₪❅🔷❅₪