سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه رسیدی از ورای آسمان، شب را سحر کردی قدم بر خاک تا بگذاشتی، آن را گوهر کردی به دنیا آمدی اول گداها را خبر کردی قدومت را بنازم، ای که مولا را پدر کردی چگونه مدح تو گویم؟ فراتر از سخن باشی به این حسنی که می بینیم، باید هم حسن باشی به تصویر خیال من همیشه غرق لبخندی تویی که میزبان میهمانی خداوندی خدا که نیستی اما شبیهش بی همانندی برای فاطمه آمد چه فرزندی، چه فرزندی دل بی طاقت ما از سر بام تو می آید همیشه بعد نام فاطمه نام تو می آید چه ترسم از گرفتاری، که ایمانم حسن باشد که هستم ریزه خوار و برکت نانم حسن باشد جزامی فخر بفروشد که مهمانم حسن باشد نه تنها ما، پیمبر بر لبش جانم حسن باشد بگویم بی عدد هر وقت که زار و پریشانم حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم، حسن جانم ردیف آورده ام در وصف حسن تو غزل ها را شنیدیم از کرامت های تو ضرب المثل ها را به عمرت فتنه ها دیدی و پی کردی جمل ها را بگیریم از خودت تفسیر أحلی من عسل ها را به غیراز قاسم تو مرگ در کام که شیرین است؟ حسین بن علی تنها سرش پیش تو پایین است نفهمیده کسی قبل از تو معنای کرامت را تویی آن کس که بردی از علی ارث امامت را و من در بند بند صلح تو دیدم شهامت را تو دنیا را به ما دادی، محبت کن قیامت را زِ صلح توست آقا جان، اگر نامی زِ دین باشد تو که سربند القابت، "مُعزُّ المومنین" باشد چگونه شکر گویم سایه‌ای که بر سرم داری فقط بر دوستانت نه، به دشمن هم کرم داری کسی که گفته بر تو ناسزا را محترم داری تو که اینگونه‌ای آقا، بگو آیا حرم داری؟ زمینِ مادری‌تان عاقبت آزاد خواهد شد بقیع آن روز با نام شما آباد خواهد شد نمی‌ترسیم ما از بزدلی‌ها بی‌وجودی‌ها که در تاریخ مانده بر تن شیعه کبودی‌ها نمی‌ترسیم از دندانِ خونخوار یهودی‌ها یهودی‌های پنهان گشته در پشت سعودی‌ها برای ما كه معلوم است حقّه بازیِ اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقّه بازیِ اين‌ها @poem_ahl