⚫️ ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي ◀️ بخش دوم 🔸 محبوبه ابراهيمي لقمه هايش آن قدر اندک بود که توانستم بشمارم؛ تنها سه لقمه کوچک دستان پدر به آسمان بلند شد و شکر نعمت کرد؛ نعمت روزه داري و نعمت نان و نمک. ضيافت، طولاني تر از هميشه شد و دل من شادمان تر و بي قرارتر. پدر تا صبح در خانه ام ماند؛ بيدار و بي قرار. مناجات پدر، دلم را مي لرزاند. از اتاق بيرون مي رفت و با خدا سخن مي گفت؛ خدايا مرگ را بر علي مبارک کن. نجوايش آتشم مي زد. گاهي به اتاق برمي گشت و «يس» مي خواند و نماز شب و بلند مي گريست و باز لحظه ها تکرار مي شدند. چراغ گريه اش تا سحر پرفروغ بود. دلواپسي، امانم را بريد. پيش پايش زانو زدم و گفتم: پدر! جانم فدايت! شصت و سه رمضان بر شما گذشته و شب هاي قدر بسيار؛ اما هيچ شب قدري، شما را اين گونه نديدم؛ چه سري در امشب نهفته؟ پدر دوباره نگاهش را به آسمان هديه داد و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: دخترم! روزي پدر بزرگت از فضيلت هاي رمضان برايم مي گفت و مي گريست. وقتي دليل گريه اش را پرسيدم، از سرنوشت من در اين ماه و اين شب گفت و فرمود: تو را در حال نماز مي بينم و شقي ترين مردم را که شمشير زهرآلود بر فرق تو فرود مي آورد. دخترم! امشب همان شب موعود است؛ شب قصه پدربزرگ. رمق از جانم رفت. هق هق گريه هايم، لرزه بر شانه هايم افکند. گويي آسمان هم پا به پايم مي گريست و اين پدر بود که مرا آرام مي کرد و شايد شب را. نفرين بر تو اي کوفه که باز آستين فتنه بالا زدي براي خانواده ما؛ براي باباي من و براي باباي دنيا! آرامم مي کرد؛ اما خود مي گريست. خسته شده بود از اين استخوان در گلو و از خاري که سال ها بود چشمانش را مي آزرد. نبض زمان در خلوت سحر، به تندي مي تپيد. ريسمان شب به انتها رسيده بود و گلبانگ اذان، قبله ايمان را به ضيافت محراب مي خواند. کلامم، بي اثر بود در نگاه داشتن پدر؛ حتي التماس هاي ميخ در و مرغابي ها هم بي فايده ماند. پدر با دلي به وسعت بي کران آرامش، قدم بر مي داشت؛ اما رد گام هاي صبورش، سينه سرد و تب دار زمين را مي لرزاند. در را که بست،‌دلم تنگ شد براي چروک هاي پيشاني اش؛ براي زخم دستانش و براي مظلوميتش. رفت و من پشت در زانو بر زمين ساييدم و پلک بر هم نزدم؛ تا برگردد! دلم قسم مي خورد که تقدير رقم خورده و تقدير شوم جهان هم؛ اما محتاج سايه پدر بودم و در پي اش زمزمه مي کردم: ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي! https://eitaa.com/porsemanmag/824