🔴 بوي گند شاه ⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 2⃣ 🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور 🔺تأثير تصرف سفارت آمريكا چند روز پس از آن كه دانشجويان سفارت را اشغال كردند، پاپ پيشنهاد ميانجيگري بين ايران و ايالات متحده را مطرح كرد. آيه الله خميني با خشم فراوان او را محكوم كرد و پرسيد: «وقتي كه شاه جوانان ما را در تاوه بو مي داد و پاهايشان را اره مي كرد، آقاي پاپ كجا بود»؟ در آمريكا، تكاني كه بر اثر اشغال سفارت به افكار عمومي وارد شده بود، منجر به خشم گرديد. ميليون ها امريكايي حضور شاه در ايالات متحده را علت گروگان گيري مي دانستند و اين اقدام را يك توهين شخصي واقعي تلقي مي كردند. خود شاه نيز به زودي اين مطلب را فهميد و در 8 نوامبر، پيامي از طريق دفتر ديويد راكفلر براي كارتر فرستاد و گفت: درباره وقايعي كه روي داده است، احساس ناراحتي مي كند و اگر دست خودش بود، همين امروز آمريكا را ترك مي كرد؛ اما پزشكانش گفته بودند كه در وضعي نيست كه مسافرت كند. وزارت خارجه اطلاع يافت كه «او شب ها به شدت عرق مي كند و ممكن است دچار ذات الريه شده باشد؛ هر چند گزارش دقيقي از پزشكان واصل نشده است. در اين روزها شاه بيشتر اوقات خود را به نشستن در اتاق بيمارستان، ورق بازي يا ديدن تلويزيون مي گذراند كه پر بود از اخبار و اطلاعاتي درباره ايران. سواي منظره دائمي تظاهركنندگان در برابر سفارت آمريكا در تهران كه خشم خود را به ايالت متحده نشان مي دادند، مطلب زيادي درباره ايران و پيشينه روابط آن با امريكا و آشوب هاي كنوني آن به بينندگان امريكايي گفته مي شد و آنان درباره اين كشور اطلاعاتي كسب مي كردند كه از زمان جنگ ويتنام، در مورد هيچ كشوري به آنها داده نشده بود. 🔺فرار از نيويورك يك روز كارتر با شتاب هر چه تمام تر، لويد كاتلر مشاور خود را به ديدار شاه فرستاد. كاتلر خواهش كرد كه شاه بي درنگ و بي سر و صدا، عازم پايگاه هوايي لك لند در تكزاس شود. كاتلر گفت: در آن جا بيمارستان خوبي وجود دارد و او مي تواند تا وقتي كه دولت امريكا كشور ديگري را برايش بيابد، در آن جا در نهايت آسايش به سر برد. شاه موافقت كرد و موضوع را به فرح اطلاع داد و گفت: بايد همان شب حركت كنند. بعدها فرح چنين تعريف كرد: «نمي توانستم با هيچ كس صحبت كنم؛ حتي با مادرم، حتي با فرزندانم. وضع بسيار دشواري بود». او فقط چند ساعت براي بستن جامه دان ها فرصت داشت و نمي دانست چه چيزهايي با خودش بردارد. مي بايست پيش از سپيده دم، حركت كنند. دختر كوچكش ليلا كه فقط نه سال داشت، در خانه بود. صبح روز بعد كه از خواب بيدار شد و به جست جوي مادرش پرداخت، فهميد كه او رفته است. اندكي پيش از سپيده دم روز دوم دسامبر، دكتر كين، نوار پلاستيكي را كه نام ديويد نيوسام بر روي آن نوشته شده بود، از مچ دست شاه باز كرد و شاه را با صندلي چرخدار، از اتاق خارج ساختند و از راهروهاي ساكت و خلوت بيمارستان عبور دادند. سايه هاي تاريك افراد مسلح «اف بي آي» چنان او را دوره كرده بودند كه انسان بي اختيار به ياد فيلم هاي گانگستري سال هاي 1930م. مي افتاد. او را از زيرزمين هايي كه ديوارهاي كثيف سرد خاكستري داشت و پر از اثاث شكسته و ماشين آلات و چرخ دستي هاي مخصوص خاكروبه بود، به درون گاراژي بردند كه پر از مأمورين امنيتي بود. اتومبيل هاي فراريان، غرش كنان از سربالايي پاركينگ بالا رفتند و وارد خيابان هفتاد و يكم كه هنوز تاريك بود، شدند. نظير همين اسكورت، براي فرح و سگ ها نيز فراهم شده بود. كاروان اتومبيل ها از خيابان هاي تاريك، سرد و خلوت، قبل از سپيده دم عبور كرد و به سوي فرودگاه لاگارديا رفت. در آن جا يك فروند هواپيماي «دي سي 9» متعلق به نيروي هوايي امريكا، به وسيله مرداني كه نيم تنه هاي ضد گلوله پوشيده بودند و مسلسل دستي داشتند، محاصره شده بود. آنها دسته جمعي سوار شدند و هواپيما بي درنگ از زمين برخاست. هواپيما به سوي جنوب غربي مي رفت و هوا، رفته رفته روشن مي شد. آنها در حدود ساعت صرف صبحانه در لك لند به زمين نشستند. 📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371. https://eitaa.com/porsemanmag/824