🔴 بوي گند شاه ⭕️مروری بر اتفاقات روزهای آخر عمر شاه در خارج از کشور 4⃣ 🔸 به بهانه 26 دی، سالروز فرار شاه خائن از کشور 🔺دردسري به نام شاه وزارت خارجه آمريكا، دنيا را براي يافتن سوراخي براي آنها جست جو مي كرد. فهرست كشورهايي كه ممكن بود به آنها اجازه ورود بدهند چندان دلگرم كننده نبود. سايروس ونس به كارتر گزارش داد كه در ميان كشورهايي كه بي درنگ پاسخ منفي نداده بودند، كاستاريكا، پاراگوئه، گواتمالا، ايسلند، تونگا، باهاما، آفريقاي جنوبي و پاناما وجود داشتند؛ اما بيشترشان بي اندازه مردد بودند. گواتمالا متعاقب حمله كندي، موافقت خود را پس گرفت. هادينگ كارتر، سخنگوي ونس، به روزنامه نگاران گفت: كه دستگاه حكومتي، هنوز اميدوار است كه شاه هر چه زودتر امريكا را ترك كند؛ ولي تا زماني كه جايي برايش يافت نشده، آزاد است بماند و افزود: «ما نمي توانيم كسي را كه هيچ پناهگاهي ندارد، سوار يك قايق ساحلي كنيم و از آب هاي ساحلي خود دور سازيم». البته هنوز مصر وجود داشت و پس از آن كه مكزيك با اقامت شاه مخالفت كرد، سادات دعوت خود را به بازگشت شاه تجديد كرد؛ اما هم حسني مبارك (معاون رئيس جمهوري) و هم اشرف غربال (سفير مصر) در آمريكا، به واشنگتن سفارش كردند كه بازگشت او جز به تيره شدن روابط مصر با ساير كشورهاي عرب كه هم اكنون نيز خوب نيست، كمكي نخواهد كرد. كارتر در دفتر خاطرات روزانه اش چنين نوشت: «وضع از اين قرار است كه من مايلم او به مصر برود؛ ولي نمي خواهم به سادات صدمه اي برسد. سادات مايل است او در ايالات متحده بماند؛ ولي نمي خواهد به من صدمه اي وارد شود». به نظر مي رسيد كه هيچ راه حلي وجود ندارد؛ اما در اين هنگام، يك شواله نسبتاً غيرعادي، تاخت كنان به نجات كارتر شتافت. ژنرال عمر توريخوس (ديكتاتور پاناما)، هنگامي كه مخالفت مكزيك با ورود مجدد شاه اعلام شد، در لاس وگاس مشغول تماشاي يك بوكس بازي حرفه اي پانامايي بود. در روحيه حاكم بر لاس وگاس، ژنرال از دستيارانش پرسيد كه آيا گمان مي كنند شاه ورق مهمي در بازي باشد؟ توريخوس يك قمارباز درجه يك بود. جردن، دستيار وفادار كارتر، مامور شد به شاه بفهماند كه آمريكا مايل است او به پاناما برود. شاه گفت: «اطمينان دارم اطلاع داريد كه من مايلم هر كاري كه از دستم ساخته است، در كمك به كشورتان و در حل بحران گروگان گيري، انجام دهم و نمي خواهم براي اين قضيه وحشتناك، مورد سرزنش تاريخ قرار بگيرم». جردن گفت: دستگاه حكومتي معتقد است مادام كه شاه در آمريكا به سر مي برد، بحران گروگان گيري، حل نخواهد شد. شاه گفت: اشخاصي كه دست به گروگان گيري زدند، كمونيست هاي ديوانه اي هستند كه با منطق نمي شود با آنها كنار آمد. او گفت: آماده است كه آمريكا را ترك كند؛ اما مسئله اين است كه به كجا برود و پرسيد: «آيا به اتريش و سوئيس هم مراجعه شده است»؟ جردن گفت: هر دوي كشورها جواب رد داده اند. شاه به شدت ناراحت شد. روابط او با برونو كرايسكي، هميشه خوب بود. و در سوئيس نيز از سال ها پيش، مالك خانه اي بود و بعد با صداي خفه و غمناكي به جردن گفت: «مثل اين كه در اين دنياي بزرگ، هيچ كشوري حاضر به پذيرفتن من نيست. جردن فوراً جواب داد: «اعلي حضرتا اين طور هم نيست». شايد هم اين پاسخ، شاه سابق را تشويق كرد. آن گاه جردن مانند يك شعبده باز، از درون كلاهش پاناما را بيرون كشيد. شاه، آشكارا خوشحال نشد. او شكايت كرد كه توريخوس، «از سنخ ديكتاتورهاي آمريكاي جنوبي است.» بعدها جردن نوشت كه از شنيدن اين سخن يكه خورده است، مگر خود شاه ديكتاتور نبود؟ جردن كوشيد محسنات توريخوس را براي شاه شرح دهد و گفت: از زماني كه كارتر زمام امور را در دست گرفته، غير از سادات، او جالب ترين شخصيتي است كه با او ملاقات كرده است. حافظه جردن، ياري نمي كند كه واكنش شاه را نسبت يه اين قضاوت بازگويد. همچنين جردن اظهار داشت: توريخوس، مرد باصداقتي است و مي كوشد در كشورش رژيم دموكراسي برقرار سازد و وسوسه شده بود به شاه بفهماند كه اين «ديكتاتور»، كارهايي كرده كه اگر او كرده بود، رژيمش ساقط نمي شد. 📚 آخرين سفر شاه، ويليام شوکراس، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، 1371. https://eitaa.com/porsemanmag/824