ا❁﷽❁ا 🍉 📚بچه‌ها به شوق دیدار پدر از اتاق‌هایشان بیرون دویدند. با همان نگاه اول متوجه ضعف و زردی چهره‌ها شد و فهمید که همه اهل خانه گرسنه هستند. رو به همسر گفت: چرا من را از وضع خود و درد گرسنگی بچه‌ها آگاه نکردی؟ با حیا و شرم همیشگی‌اش پاسخ داد: ای اباالحسن! من از خدای خود شرم دارم از تو چیزی بخواهم که توان آن را نداری. 📙 🖋 🛒https://ketabejamkaran.ir/108520 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran