🔰 برای «مردی از فراسوی باور ما» و نادرهی «سرزمین کوچک من»؛
برای "نادر ابراهیمی قاجار کرمانی"
🔺 «آن شب تا به سحرِ» «روزی که همسایهها فریادم را شنیدند»، تو برای ما «سرودخوان جنگ بودی در خطّهی نام و ننگ» و «آرشی بودی در قلمرو تردید» و برایمان «خانهای ساختی برای شب»...
.
🔺 تو همان «آتش بدون دود» بودی که «هزارپای سیاه» را «در حد توانستن» نشاندی بر «جادههای آبی سرخ» و بیرون کردی از «سرزمین کوچک من» ، چون «حکایت آن اژدها»...
.
🔺 «قلب کوچکم را به چه کسی هدیه دهم»؟ جز تو؛ ای «مردی که از فراسوی باور ما میآمدی»
و اینک «جای تو خالی»، ای «ابوالمشاغل»، ای نادرِ «کمیاب و قیمتی امّا»... امّا... .
پاورقی: هر آنچه در «» آمد، عناوین بخشی از داستانهای معروف نادر ابراهیمیست!
🏫 مدرسه تاریخاندیشی قصص
🆔
@Qasas_school