─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
#قسمت_سی_و_ششم
حرفامو بزنم
-گوش میدم فقط سریع تر چون کلی کار دارم😒
-اقای تهرانی😓 اینجا نیومدم درباره نحوه تأمین زندگیم و این چیزها حرف بزنم،😶
صحبت درباره این چیزها جاش
توی جلسه خواستگاریه😑 البته اگه اجازه بدید😔. امروز فقط اومدم فقط درباره دلم حرف
بزنم، 😢
آقای تهرانی من حق
میدم شما نگران اینده دخترتون باشید🥺 ولی… آقای تهرانی من همه جا گفتم که
عشق اول من جهاد و شهادته🤗 و
همونجور هم که می بینید تو راه این عشقم پاهامو از دست دادم.🙂
قطعا همسر آیندم
هم که عشق زندگیم😍 حساب
میشه به همین اندازه برام مهمه و پاهام که چیزی نبود، 🥺حاضرم سرم رو هم برای
خوشبختیش از دست بدم و
چیزی کم نزارم.🥺😍
وقتی صحبت هاشون به اینجا رسید با خودم دل دل میکردم که بیرون برم یا نه،🤔
استرس عجیبی داشتم😣
. پاهام
سست شده بود… ولی آخه ریحانه از چی میترسی؟! مرگ یه بار شیون هم یه بار…!😰😐
مگه این همه دعا نخوندی که
سالم برگرده از سوریه؟! 😍خوب الان برگشته و پشت در خونت وایساده، چرا این دست
و اون دست میکنی.😔
اگه
دلش بشکنه و دیگه بر نگرده چی؟! 🥺😢
آب دهنمو قورت دادم و در رو اروم باز کردم…🙄
آقا سید وسط حرفاش بود، یهو بابام گفت:
-تو چرا اومدی دختر😠
-بابا منم یه حرف هایی دارم😓
-برو توی خونه شب میام حرف میزنیم😏
-نه…میخوام ایشونم بشنون😌😞
-گفتم برو توی خونه😬
که اقا سید گفت:😍 اقای تهرانی، همونجور که گفتم امروز اومدم فقط نظر ایشونو
بشنوم و نظر هیچکسی به جز
ایشون برام مهم نیست😍🙄.پس بهتره حرفشونو بزنن😇
-نظر ایشون نظر پدرشه☹️
-بابا… نه…🥺
-چی گفتی؟!😡
-بابا من نمی دونم توی ذهن شما از این آقا چی ساختید،😥 کسی ساختید که که
دنبال پول شماست یا هر چیز
دیگه.
نمی دونم دربارشون چه فکری میکنید و نظرتون چیه🥺😔
. حتما فکر میکنید فقط
این آقا خواستار ازدواج با
من هست و یکی هست مثل بقیه خواستگارام،☹️
اما باید بهتون بگم که منم…😯 تو تمام
اون دقایقی که احسان
خواستگاریم اومده بود😐😏 و من جواب رد دادم من توی فکرم این آقا بود.
😍😥🤭🙄
#ادامه_دارد...
─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─
سروش: 👇
sapp.ir/raheroshan_khamenei
ایتا: 👇
Eitaa.com/raheroshan_khamenei
روبیکا: 👇
rubika.ir/Raheroshan_khamenei
─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─