🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_سی_و_پنجم -می شناسیش😎 -می شناسم؟ کیه؟! از بچه های د
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ حرفامو بزنم -گوش میدم فقط سریع تر چون کلی کار دارم😒 -اقای تهرانی😓 اینجا نیومدم درباره نحوه تأمین زندگیم و این چیزها حرف بزنم،😶 صحبت درباره این چیزها جاش توی جلسه خواستگاریه😑 البته اگه اجازه بدید😔. امروز فقط اومدم فقط درباره دلم حرف بزنم، 😢 آقای تهرانی من حق میدم شما نگران اینده دخترتون باشید🥺 ولی… آقای تهرانی من همه جا گفتم که عشق اول من جهاد و شهادته🤗 و همونجور هم که می بینید تو راه این عشقم پاهامو از دست دادم.🙂 قطعا همسر آیندم هم که عشق زندگیم😍 حساب میشه به همین اندازه برام مهمه و پاهام که چیزی نبود، 🥺حاضرم سرم رو هم برای خوشبختیش از دست بدم و چیزی کم نزارم.🥺😍 وقتی صحبت هاشون به اینجا رسید با خودم دل دل میکردم که بیرون برم یا نه،🤔 استرس عجیبی داشتم😣 . پاهام سست شده بود… ولی آخه ریحانه از چی میترسی؟! مرگ یه بار شیون هم یه بار…!😰😐 مگه این همه دعا نخوندی که سالم برگرده از سوریه؟! 😍خوب الان برگشته و پشت در خونت وایساده، چرا این دست و اون دست میکنی.😔 اگه دلش بشکنه و دیگه بر نگرده چی؟! 🥺😢 آب دهنمو قورت دادم و در رو اروم باز کردم…🙄 آقا سید وسط حرفاش بود، یهو بابام گفت: -تو چرا اومدی دختر😠 -بابا منم یه حرف هایی دارم😓 -برو توی خونه شب میام حرف میزنیم😏 -نه…میخوام ایشونم بشنون😌😞 -گفتم برو توی خونه😬 که اقا سید گفت:😍 اقای تهرانی، همونجور که گفتم امروز اومدم فقط نظر ایشونو بشنوم و نظر هیچکسی به جز ایشون برام مهم نیست😍🙄.پس بهتره حرفشونو بزنن😇 -نظر ایشون نظر پدرشه☹️ -بابا… نه…🥺 -چی گفتی؟!😡 -بابا من نمی دونم توی ذهن شما از این آقا چی ساختید،😥 کسی ساختید که که دنبال پول شماست یا هر چیز دیگه. نمی دونم دربارشون چه فکری میکنید و نظرتون چیه🥺😔 . حتما فکر میکنید فقط این آقا خواستار ازدواج با من هست و یکی هست مثل بقیه خواستگارام،☹️ اما باید بهتون بگم که منم…😯 تو تمام اون دقایقی که احسان خواستگاریم اومده بود😐😏 و من جواب رد دادم من توی فکرم این آقا بود. 😍😥🤭🙄 ... ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─