#آموزش
#علوم_قرآنی
استاد آیت الله محمد هادی
#معرفت
🔅🔅🔅
2️⃣٢. بىنقطه بودن حروف:
يكى از عواملى كه در قرائت قرآن مشكلات فراوانى ايجاد نمود، بىنقطه بودن حروف و جدا نكردن حروف نقطه دار از بى نقطه بود؛ لذا ميان «س» و «ش» هيچ فرقى نبود، همچنين ميان «ب»، «ت» و «ث» و حروف «ج»، «ح» و «خ» و... تفاوتى وجود نداشت. خواننده بايد با دقت در معناى جمله و تركيب كلامى، حروف را تشخيص مىداد؛ مثلاً ابن عامر و كوفيون «نُنْشِزُها...» ٢ و ديگران «نَنشرُها...» خواندهاند.
3️⃣٣. خالى بودن از علايم و حركات:
كلمات در مصاحف اوليه، عارى از هرگونه اعراب و حركات ثبت مىشد؛ لذا براى خوانندۀ غير عرب مشكل بود تا تشخيص دهد وزن و حركت كلمه چگونه است. حتى براى كسانى كه با زبان عربى آشنا بودند، دشوار بود تا بدانند شكل كلمه چگونه است؛ مثلاً مشخص نبود «اعلم» فعل امر است، يا فعل متكلم مضارع، يا افعل التفضيل، يا فعل ماضى از باب افعال؛ لذا حمزه و كسائى آيۀ «قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» ٣را به صيغۀ امر خواندهاند و ديگران به صيغۀ فعل مضارع متكلم.
4️⃣٤. نبودن الف در كلمات:
🔹يكى ديگر از عواملى كه در قرائت مشكل مىآفريد، نبودن الف در رسمالخط آن روز بود. خط عربى كوفى از خط سريانى نشأت گرفتهاست؛ در خط سريانى، نوشتن الف وسط كلمه مرسوم نبود، و آنرا اسقاط مىكردند و چون قرآن در ابتدا با خط كوفى نگاشته مىشد، الفهاى وسط كلمه مانند «سماوات» را نمىنوشتند (به اين صورت: سموت). بعدها كه علايم مشخصه ايجاد شد، الف را صرفاً با علامت الف كوچك در بالاى كلمه مشخص مىساختند، مانند «سموت».
🔹اسقاط الف وسط كلمه در بسيارى از موارد منشأ اختلاف قرائت گرديد؛ مثلاً نافع ، ابوعمرو و ابن كثير «ما يَخْدَعُونَ» را «وَ ما يخادعون» خواندهاند.
🔹اينگونه عوامل موجب گرديد كه قرّاء بر سر رسيدن به قرائت، با هم اختلاف كنند و هر يك طبق اجتهاد خود و دلايلى كه در دست داشتند، قرائت خود را توجيه بنمايند.
🖇ادامه دارد....
🌴🌴🌴
قدر
#وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس
#خجالت که از این حاصل ایام برد
🔅 تفسير و علوم قرآنی
@rahighemakhtoom