برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 221 📈 رساله اي به درخواست فرزندي صالح از دوده طاها بسم اللّه الرحمن الرحيم ....اين رساله كوتاه به پيشنهاد فرزندي صالح از دوده طاها تنظيم مي شود. محور عنصري اين مرقوم، بيان نزديك ترين راه به خداست و عصاره مطالب آن در طي چند وَصْل ارايه خواهد شد. ⏪ سوم. عنوانِ سفر، سير و سلوك، پيمودن منازل و امثال آن، اگر در امور مادّي طرح شوند، حتماً انفصالِ آغاز و انجام، وسط قرار گرفتن راه و جدا بودن رونده در آن منظور است؛ ولي اگر در امور مجرّد ارايه گردند، چنين نخواهد بود، بلكه ممكن است هيچ فاصله اي بين مقصد و سالك نباشد، به طوري كه مقصود محيط به ساير بوده و قيّوم هويّت او باشد و رونده نيز جدا از جاده نباشد، بلكه با آن متحد بوده و بايد در خويشتن خود سفر كند و از عقبه كئودِ جهل به علم، جهالت به عقل و اِلحاد به توحيد و بالاخره از رحم تنگ طبيعت متولّد شود و به فراخناي فراطبيعت بار يابد كه همگي از شئون وجودي خود سالك محسوب مي گردند. ▫ بنابراين توزيع سلوك به سير در آفاق و انفس از يك سو و تقسيم سفر به اسفار اربعه از سوي ديگر و تنويع مسافت به منازل گونه گون سالكان كوي خداوند از سوي سوم و دسته بندي هاي ديگر، از سنخ تقسيم حجاب دروني و توزيع انحاي خرق آن خواهد بود و اگر كوششي صورت گيرد و رنج سفر طولاني تحمّل شود، ليكن پرده پندار طبيعي كنار نرود و رخسار فراطبيعي پديد نيايد، هرگز چنين سعي خائبي سفر نخواهد بود، لذا راهيان صراط الهي، سفر «من الخلق الي الخلق» را اصلاً سلوك ندانسته و آن را جمود، سكون، ركود و سنگواره شدن مي دانند؛ يعني ملحدي كه از زمين به كيوان سفر كرد، به همان اندازه سير مكاني داشت كه آهن و چدن نقل مكان يافتند، زيرا هيچ سلوكِ مكانت و خرقِ حجاب اِلحاد و شهود آيات توحيد در آن مشهود نيست. ▫ چون عنصر محوري سفر را حضور حق تشكيل مي دهد، در تمام سفرهاي چهارگانه معروف، نامِ سامي حقّ مطرح است و هيچ كدام آنها محجوب از حق نيستند و اگر حركتي فاقد اين عنصر محوري باشد، سرگرداني است، زيرا (فماذا بعد الحقّ إلاّ الضّلال) [سوره يونس، آيه 32.]؛ از اين جهت فرقي بين مبدأو منتها و ما بين آنها نيست، چون «لا مَيز في الأعدام من حيث العدم» [شرح المنظومه، ج 2، ص 191؛ منظومه سبزواري، مقصد اوّل، فريده اوّل، غرر13.]و آنكه محجوبِ از حقّ است، همواره مردّد است و در مدارِ بسته شك تردّد مي كند: (فهم في ريبهم يتردّدون) [سوره توبه، آيه 45.]و از آن جهت كه مبتلايان به رَيب در تيه گمراهي فرو رفته اند، در صحنه قيامت كه ظهور حق بيش از دنياست و برخي كه در دنيا از شهود آن محروم بوده اند، در آخرت به شهود آن نائل مي شوند، متحجّران مُلحد و ملحدانِ لَدُود از رؤيت آن بي بهره اند: (إنّهم عن ربّهم يومئذٍ لمحجوبون) [سوره مطففين، آيه 15.]، زيرا حجاب اينان خارج از هويّت آنها نيست تا قابل خرق باشد، بلكه عين هستي پست آنان است، لذا جدا شدني نيست، چنان كه برخي از اقسام آتش كه از نهان دوزخيان سر بر مي آورد، قابل اطفا نيست، چون خارج از هويّت آنها نيست تا با آب يا وسيله ديگر خاموش گردد: (نار الله الموقدة الّتي تطّلع علي الأفئدة).[ سوره همَزه، آيات 6 ـ 7.] ▫ غرض آنكه عنوان سفر، حجاب و مانند آن، گاهي با تعدّد سالك و مسلك، حاجب و محجوب و نظاير آن همراه است و زماني نيز بدون تعدّد محقّق مي شود. ادامه دارد👈 ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom