با دیدن این اشک‌ها، یاد یک خاطره قدیمی افتادم. سال‌ها پیش، زمانی که تازه وارد عالم طلبگی شده بودم، یک‌بار که می‌خواستم به حرم مطهر امام رضا مشرف شوم، قرار شد خواهرزاده‌ام را برای تبرک همراه خودم ببرم. اطراف ضریح خیلی شلوغ نبود و آرام‌آرام داشتم به سمت ضریح می‌رفتم، ولی همان جمعیت و سروصدای آن‌ها هم کافی بود تا گریه آن نوزاد چندماهه را دربیاورد. خواهرزاده‌ام حسابی گریه‌اش گرفته بود، ولی همین که به کنار ضریح رسیدیم، آرام شد. یادم نمی‌آید لبخند هم زد یا نه، ولی خوب یادم هست که آرامِ آرام شد و در تمام مدتی که کنار ضریح بودیم، اصلاً گریه نکرد؛ با اینکه آنجا جمعیت متراکم‌تر بود و صدای اطراف هم کمی بیشتر. دو سه سال بعد از آن، شوهرخواهرم برایم تعریف کرد که هروقت به حرم می‌روند، همین که چشم دخترش به ضریح می‌افتد، بی‌صدا اشک می‌ریزد. می‌گفت وقتی از او می‌پرسم چرا گریه می‌کنی، جواب می‌دهد: نمی‌دونم، ولی دلم یه‌جوری میشه که گریه‌م می‌گیره! سال‌ها بعد روایتی از امام صادق سلام‌الله‌علیه دیدم درباره علت خنده‌ها و گریه‌های بی‌دلیل نوزادان. امام در پاسخ پرسش یکی از اصحاب در این باره می‌فرماید: نوزادان با دیدن امام معصوم بر بالین خود می‌خندند و با رفتن او گریه‌شان می‌گیرد. بعد هم در ادامه توضیح می‌فرماید که این حالت بعد از به زبان آمدن نوزادان از بین می‌رود. حالا چرا ما باورمان نشود که در این لحظات، دل‌های پاک و معصوم این نازدانه‌های خردسال متوجه امام زمانشان شده است؟! چرا ما از این ظرفیت تربیتی غافلیم و برای امتداد این حالت و اتصال مداوم فرزندانمان با امام زمان استفاده نمی‌کنیم؟! 🆔 @rajaaei_ir