هدایت شده از مرضیه رمضان‌قاسم
☝️ ⁉️چرا خدا قبلِ خلقت‌‌مان اَز ما اجازه نگرفت؟ پاســـ🖊ــــخِ 🖋مرضیه رمضان‌قاسم 1⃣قبل از ورود به پاسخ علمی باید علت ایجاد سوال واکاوی شود تا کشف گردد که او به چه خاطر نبود این زندگی را بر بودنش ترجیح می‌دهد و متناسب با دیدگاهش به او پاسخ داد. این سوال عمدتا مربوط به افرادی است که در دنیا نه مطلقا خوب‌اند و نه مطلقا بد، یعنی در عین اینکه کافر، مشرک، لجوج، جحود و دنیاپرست نیستند اما گاه از آخرت غافل‌ می‌شوند، زندگی زیکزاکی دارند؛ اینگونه افراد در نهایت، رحمت الهی شامل حال‌شان می‌شود و اهل بهشت‌اند، پس فرد در مواقعی که در دنیا دچار رنج و مشکلی می‌شود بخاطر عدم اطلاعش از اهداف خالق، دچار کم‌صبری شده و به خدا غُر می‌زند، اعتراض می‌کند که چرا مرا خلق کردی؟ اما چون خدا می‌داند او با مشاهده‌ی آخرت از به وجود آمدن خویش رضایت پیدا می‌کند او را خلق نموده تا خودش در آخرت حقیقت امر را ببیند و با اراده خود از حرفش برگردد و از گفته‌‌‌اش پشیمان گردد. در روایات آمده«وقتی بندگان ثواب مصیبت‌ها و مشکلات‌شان را می‌بینند آرزو می‌کنند ای کاش در دنیا گوشت بدنشان با قیچی چیده می شد.»الکافی، ج 2، ص 255 🔻پاسخ علمی 2⃣اذن، قبل از عمل و اجازه، بعد از عمل است پس از حیث معناشناسی باید از واژه‌ی "اذن" را جایگزین "اجازه" کنیم. 3⃣اذن گرفتن برای خلقت، به چند دلیل محال است: ۱) تأثیر علت بر معلول جبری‌ست و اذن گرفتنِ معلول از علت، حرف بی‌معنائی‌ست. انسان نمی‌تواند توقع داشته باشد آتش برای سوزاندن از او اذن بگیرد، زیرا تاثیر علت بر معلول دستِ ما نیست؛ تولد انسان نیز در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری‌ست. زیرا خداوند فیاض علی‌الاطلاق است و آفرینش، لازمه و اقتضاء اوصاف اوست. ۲) اذن گرفتن منوط و مشروط به وجود است، خدا برای اینکه از ما اذن بگیرد می‌بایست ما را یکبار بدون اذن خلق می‌کرد و باز همین اشکال به وجود می‌آمد که چرا ما را بدون اذن خلق کرده است. ۳) بر فرض محال اگر امکان داشت خدا از انسان می‌پرسید می‌خواهی خلق شوی یا خیر، چون ساختار آفرینش انسان، تدریجی‌ است، دائما در نظراتش تغییر و تبدل حاصل می‌شود، اکثر خاطراتی که می‌بیند فراموش می‌کند، از انتخاب‌هایش پشیمان می‌شود و ... بنابراین چگونه ممکن است از انسانی که رأی ثابتی ندارد و بارها در طول عمرش نظرش تغییر می‌یابد پرسیده شود می‌خواهی به دنیا بیایی یا خیر، چه تضمینی وجود داشت که او این اظهار نظر یادش بماند، الان فرض کنید خدا از انسان اذن گرفته ولی او یادش نیست، در این صورت هم هیچ گِرِهی باز نمی‌شود و جلوی طرح این سوال گرفته نمی‌شود. بنابراین بر فرض هم که خدا از انسان اذن می‌گرفت و او یادش می‌ماند، باز انسان نمی‌توانست تصمیم بگیرد چون برای تصمیم‌گیری یکبار باید زندگی را تجربه می‌کرد و با اطلاعات جامع از جزئیات دنیا و آخرت باخبر می‌بود و پاسخ می‌داد. ۴) حتی اگر خدا انسان‌ها را پیش از خلقت از جزئیات دنیا با خبر می‌ساخت باز هم تا آن را تجربه نکرده بودند نمی‌توانستند درک کنند، همانطور که در خصوص آخرت اینچنین است و با وجود این همه روایات و آیات که مزد سختی‌ها را بیان کرده باز هم انسان نمی‌تواند آن را درک کند و در برابر مشکلات صبوری کند. ۵) هرگز امکان ندارد قبل از خلقت، اطلاعی در مورد نحوه‌ی زندگی در دنیا به انسان داده شود؛ چون سرنوشت انسان مشروط است نه مطلق و این خودِ انسان است که آینده و سرنوشتش را در دنیا می‌سازد، انسانها هر لحظه توان تغییر سرنوشت خود را دارند بنابراین خدا نمی‌خواسته آنها را از سرنوشت‌شان آگاه سازد زیرا آگاه کردن انسان به تمام حوادثی که برای او اتفاق می‌افتد، یعنی ورود انسان به راهی که قادر بر تغییر آن نیست. همچنین باید دقت داشت سرنوشت انسانها یکسان نیست، لذا خداوند می‌بایست سرنوشت هر کسی را جدا به او نشان می‌داد، که این نقض غرضِ خلقت و با حکمت الهی ناسازگار است. ♻️نتیجه اینکه: انسان می‌بایست بجای توقع محال، زاویه‌ی دید خود را تغییر دهد و بداند خداوند انسان را در دو مرحله آفریده است، در مرحله‌ی اول آفرینش او جبری بوده اما در مرحله‌ی دوم که انتخاب محال نیست خداوند به نظر بندگان بهاء داده و در مدت محدودِ دنیا، کیفیت آفرینش را به دست انسان سپرده است تا او خودش را برای زندگی نامحدود، به هر صورتی که دوست دارد بیافریند، لذا در قیامت انسان با جسمی محشور می‌شود که خودش ساخته است. صدرالمتألهین، تفسیر القرآن، ج 4، ص 284 همان طور که پیامبر می‌فرماید:«همان‌گونه که زندگی می‌کنید خواهید مُرد، و همانطور که می‌میرید مبعوث خواهید شد، و همانگونه که مبعوث می‌شوید محشور خواهید شد.» محمدبن‌ابی‌جمهور، عوالی الئالی، ج 4، ص72 پس انسان در انتخاب آزاد است ولی پیامد آن اجباری‌ست. 📌اگر بار خارست خود کشته‌ای و گر پرنیانست خود رشته‌ای 🇮🇷🇵🇸 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110