📌 روایت زنجان بخش اول چادرش را بسته دور گردن و عصا به دستی و عکس شهیدجمهور در دست دیگرش سلانه سلانه وارد جمعیت میشود می‌گوید تا جان در بدن دارم صحنه را خالی نمیکنم می‌گویم اگر مادرانی چون شما نبودند معلوم نبود این انقلاب کارش به کجا بکشد قطره اشکی از چشمشش می‌چکد و در چروک صورتش گم می شود. ادامه دارد... رقیه موسوی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا