رمان 🍁 📖 خبر آمدن قاصد ابن اشعث، در میان کاروان پخش می‌شود. اگر یادت باشد برایت گفتم که عده‌ای از مردم به هوس ریاست و مال دنیا با ما همراه شده بودند. آنها از دیروز که خبر شـهادت مسـلم را شـنیده‌اند دو دل شده‌اند. آنها نمیدانند چه کنند؟! اگر تو هوای وصال یار داری باید تا پای جان وفادار باشی. این مردم، مـدتی با امام حسـین علیه السـلام همراه بوده‌انـد. با آن حضـرت بیعت کرده‌انـد و به قول خودمان نان و نمک امام حسـین علیه السلام را خورده‌اند، اما مشکل این است که اینها از مرگ میترسند. اینان عاشـقان دنیا هسـتند و برای همین نمیتوانند به سـفر عشق بیایند. در این راه باید مانند مسـلم همه چیز خود را فدای امام حسین علیه السلام کرد. ولی این رفیقان نیمه‌راه،سودای دیگری دارند. آنها با خود میگویند: «عجب کاری کردیم که با این کاروان همراه شدیم». امام تصـمیم دارد که برای یاران و همراهان خود مطالبی را بازگو کند. همه افراد جمع میشوند و منتظر شـنیدن سـخنان امام هستند. امام چنین میفرماید: «ای همراهان من! بدانید که مردم کوفه ما را تنها گذاشته‌اند. هرکدام از شما که میخواهد برگردد، برگردد و هرکس که طاقت زخم شمشیرها را دارد بماند». سخن امام خیلی کوتاه و واضح است و همه کاروانیان پیام آن حضرت را فهمیدند. این کاروان راهی سفر خون و شهادت است! همسفر عزیز! نمیدانم از تو بخواهم طرف راست را نگاه کنی یا طرف چپ را. ببین!چگونه ما را تنها میگذارند و به سوی دنیا و زندگانی خود میروند. هر سو را مینگری گروهی را میبینی که میرود. عاشـقان دنیا بایـد از این کاروان جـدا شوند. اینکه امروز فقط حسـینی باشـی مهم نیست. مهم این است که تا آخرحسینی باقی بمانی❗️ اکنون از آن همه اسب سوار، فقط سی و سه نفر مانده‌اند. تعجب نکن. فقط سی و سه نفر.😔 شاید بگویی که من شـنیده‌ام که امام حسـین علیه السـلام هفتاد و دو یاور داشت. آری! درست است، دیگر یاران بعدا به امام حسـین علیه السلام می‌پیوندند. 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir