جاي شُكر است كه قم ، خار دل آزار نداشت سـنـگ با ساحتِ پيشانيِ تو كار نداشت جاي شُكر است كه برعكس دمشق اين وادي چشــم ناپـاك ، سر كوچه و بازار نداشت قُـم "علي" داشت به لب لحظه ي استقبالت واي بر شام كه از سـبّ علي ، عار نداشت روســپيديِ قمي ها ، عــوض شــامي ها احتياجي به نشان دادن و اِظهــار نداشت چون ادب كرده ي دستان كريـمـان بودند ناز رقّـاصه در اين خطّه ، خريدار نداشت دسته دسته به سر محمل تو گُل باريد ساقه ي هيچ گلي بر تن خود ، خار نداشت درد سر ساز نشد فاطــمه بودن در قـم كار با پهلويت اينجا در و ديوار نداشت سـدّ راهت وسط كوچه نشد هيچ كسي عطش خون تو را حَنجرِ مسمار نداشت تو پـرستار فراوان به كنارت بود ، آه فاطمه جُـز عليِ خسته پرستار نداشت همه با گريه ي تو گريه كُنان ضجّه زدند در غـمت هيچ كسي غـيرِ دل زار نداشت قم پس از دفن تو تا چند صباحي بانو روزهايش به خدا ، غيرِ شبِ تار نداشت ميثم شهر تو با داشتن چــــندين نخل مدح مي گفت ولي سر به سر دار نداشت سائلت را به صف حشر خُدا آمرزيد چون به جز دوستيِ حيدر كرّار نداشت @raziolhossein