غربت و بي‌کسي قافله يادت مانده شام اندوه و شب هلهله يادت مانده خار غم چشم تو را باز نشانده در خون پاي زخمي و پر از آبله يادت مانده در خرابه تو هم از پاي نشستي آخر قامت خم شدۀ نافله يادت مانده زخم بي مرهم چل روز اسارت آقا سالها سلسله در سلسله يادت مانده سالياني ست که اين داغ شهيدت کرده تلخي طعنۀ صد حرمله يادت مانده قاتلت درد و غم و بي کسي عاشوراست سالياني ست دل زخمي‌ات ارباً ارباست @raziolhossein