و چنانچه در برخي آيات، «موت» اثبات شده و در برابر «حيات» قرار گرفته، مانند: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ»[14] اولاً مقصود از آن در حقيقت «وفات» است، نه فوت، چنان كه برخي آيات بر اين نكته دلالت دارد كه مرگ، توفّي و وفات است؛ مانند: «اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها»،[15] «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا».[16] ثانياً راز آن تقابل اين است كه ديگران «ميت» را به معناي «غير زنده» اراده مي كردند و از اين رو «اموات» را در برابر «اَحياء» قرار داده و بر شهدا نيز اموات اطلاق مي كردند.
عنوان موت به همان معناي صحيح قرآني از قضاي حتمي خداست و همگان مشمول آنند و كسي از آن فارغ نيست: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»[17] «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»[18] پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه كامل ترين انسان هاي معصوم است و هيچ شهيدي در عروج روحي خود به اوج وجودي آن حضرت نمي رسد مشمول عنوان موت شد؛ يعني در باره آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي توان گفت «ماتَ»، چنان كه در آيه «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»[19] واژه موت در باره آن حضرت روا دانسته شده و اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ نيز در باره خودش فرمود: «والّذي نفسي بيده لابن أبي طالب آنس بالموت من الطفل بثدي أمّه».[20]
حيات برتر شهيدان:
قتل در راه خدا سلوك به سوي خداي جميل است و چيزي كه به تعبير قرآن حكيم در راه خداست (في سبيل الله) لوازم فراواني را به همراه دارد؛ مانند اينكه:
اولاً: شهادت سير و سلوك است؛ نه نابودي و نه جمود و ركود. ثانياً: شهيد حتماً به مقصد مي رسد، زيرا راه خدا مستقيم است؛ نه تخفيف دارد و نه اختلاف. ثالثاً: شهيد حتماً زنده است، چون سالك است و حيات او طيّب است؛ نه نكد، زيرا راه خداي جميل با جمال است و چنين سالكي در فضاي جمالي سير مي كند. توضيح اين مطلب إن شاء الله در تفسير آيه «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[21] خواهد آمد. اختلاف آيه مورد بحث با آيه سوره آل عمران در جهات متعدد است كه يكي از آنها تعبير به مضارع در اين آيه: «يُقتل» و به ماضي در آيه آل عمران: «قتلوا» است؛ يعني نه هنگام اعزام به جبهه مي توان به عنوان توطئه و تبطئه شهادت را نابودي دانست و نه بعد از پايان جهاد كه عده اي شهيد شده اند مي توان چنين فكر كرد. غرض آنكه، شهيد هم اكنون زنده حقيقي است؛ نه آنكه در معاد زنده مي شود تا آيه مورد بحث نظير آيه «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ.....»[22] باشد، چنان كه گروهي پنداشته اند و نه آنكه فقط نام آنها زنده باشد (زنده ياد)، چنان كه عده اي پنداشتند. نام آنان زنده است؛ ولي از باب «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ»[23]كه با تأثير حقيقي همراه است. از تفسير طبري چنين بر مي آيد كه شهيد هم اكنون از روزي بهشت برخوردار است، ولي ساير مؤمنان در قيامت كبرا.[24] برخي شهيد را داراي حيات ظاهري دانسته اند، هر چند بدن او ريز ريز شده باشد و جمله «....لا تشعرون» را نظير «وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ»[25] پنداشته اند؛ ليكن چنين برداشتي بر اثر خلط بين حيات دنيوي و حيات برزخي است. شهيد در برزخ بدن مناسب با آن عالم را داراست، بدون آنكه محذور تناسخ لازم آيد، چنان كه ديگران نيز طبق احاديثي كه برخي از آنها در بحث روايي خواهد آمد بدن مناسب با آن نشئه را دارند. نه تنها كشته شدگان در راه خدا، بلكه هر كس با ايمان و با روحي طيّب و پاكيزه از شرك و گناه، از اين جهان رخت بربندد، به يقين زنده و مورد تكريم فرشتگاني است كه به استقبال مؤمنان مي آيند و با سلام كردن مي گويند: به بهشت در آييد: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[26] با توجه به اينكه اين تكريم و رحمت در حال توفّي است، منظور از بهشتي كه در اين آيه از آن ياد شده، جنّت برزخي است؛ نه جنّت كبرا. اصل زنده بودن بدن برزخي و روح، مشترك بين همه انسان هاست، اگر چه مؤمنان منعم و كافران و منافقان معذّب اند، چنان كه مؤمن در اصل حيات و تعنّم، نه در درجه تنعّم، با شهيد سهيم و يكسان است، يعني هر دو زنده و متنعم هستند؛ ليكن شهيد در درجه حيات و كيفيت تنعّم برتري دارد و از حياتي بالاتر و نعمتي بيشتر برخوردار است. البتّه مقصود از مؤمن در اين سخن كسي است كه به وظيفه خود عمل كرده باشد؛ اما كسي كه در زمان جنگ عمداً، از صحنه نبرد دور باشد، مؤمن و طيب بودن و نيز با طهارت رخت بر بستن او محلّ تأمّل است.
#ادامه👇
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani