بیماری مغزی: قبل از کشف آمریکا توسط اروپاییان، در این سرزمین تمدنها و ادیان و فرهنگهای بسیار زیادی وجود داشت، یکی از بزرگترین آنها امپراتوری آزتک در محل مکزیک امروزی بود. این امپراتوری با این که از جهان خارج به طور کلی جداافتاده و منزوی بود، ولی در طی قرنها از نظر نجوم، ریاضیات، کشاورزی، معماری و پزشکی پیشرفتهای قابل توجهی کرده ولی با اینهمه هنوز به مرحله کشف آلیاژهای فلزی نرسیده بودند. وقتی کاشف و ماجراجوی اسپانیایی، هرنان کورتز برای اولین بار با استقبال بومیان، وارد پایتخت امپراتوری آزتک شد، علاوه بر ساختمان های بلند و جاده ها و فرهنگ و تمدن غنی، از یک چیز دیگر نیز به شدت شگفت زده شد: کودکان سرخپوست به جای اسباب بازی، با خمیرهای بزرگی از طلای خالص بازی میکردند! همراهان بومی وی در جواب تعجب وی گفتند:(این فلز زرد آنقدر نرم است که به درد هیچ کاری نمیخورد، نه ساخت ابزار آلات و نه اسلحه) در واقع طلا در فرهنگ آزتکها ارزشی نداشته و اجناس دیگری چون تنباکو و صدف به عنوان کالای واسطه مبادله استفاده میشدند. کورتز بعد از اینکه مورد استقبال گرم پادشاه آزتک ها قرار گرفت، در اولین درخواستش از وی چند جعبه از این فلز نرم و بی خاصیت را به عنوان هدیه طلب کرد ودر توجیه علت این درخواست به کنایه گفت: ((مردم سرزمین من مبتلا به نوعی بیماری مغزی هستند که این فلز زرد برای مدتی آن را تسکین می دهد.)) جمله کورتز، حقیقت تلخی بود که البته سرخپوستان بینوا، مفهوم کنایی اش را نفهمیدند... @risman