دوستی پیام داد که ما همیشه در طرف اشتباه تاریخ می ایستیم و همراه با بازنده شکست میخوریم. باید توجه کنیم که ما به سبب جغرافیایمان در طول تاریخ در بین ابر قدرتها گیر افتاده ایم و به همین سبب دوست و متحد طبیعی نداریم. پس نقطه اتکا و حق انتخاب زیادی هم نداشتیم. ما همیشه تاریخ یک انتخاب داشته و داریم و آن قدرتمندتر شدن وهژمون شدن است. در هر بخش از تاریخ که ما امپراتوری تشکیل داده و هژمون منطقه بودیم، در آرامش زیستیم، هرگاه به دولتی ضعیف و بیطرف و صلح جو تبدیل شدیم، از همه طرف به ما حمله شده و چپاول شدیم. (این نکته را پرفسور مرشایمر در سفر به ایران هم یاد آوری کرده بود.) اما در مورد گزینه های دیگر: ما مسیر رفع تنش ودوستی با غرب را هم بارها رفتیم و هر بار سرخورده تر شدیم. یادمان نرود که بعد از فروپاشی شوروی ما هم در مسیر آشتی با آمریکا و غربی شدن وارد شدیم، در دولت هاشمی چندین بار مخفیانه مذاکراتی با آمریکاییها داشتیم و ساختارهای اقتصادیمان به کل به سمت سرمایه داری دگرگون شد، و روند غربی شدن ما از سال ۷۰ تا ۸۲ شدت گرفته و در دوره خاتمی به اوج رسید و ما در این سالها سخاوتمندانه گفتوگوی تمدنها را پیشنهاد داده و سیاست مماشات را جلو میبردیم حتی در حمله امریکا به افغانستان و عراق هم ما کمکش کردیم. ولی بلافاصله بعد از اتمام جنگ، بوش ما را در محورت شرارت قرار داد، نمایندگان کنگره بی پروا حرف از حمله میزدند و اتاق فکرهایشان شروع به طرح ریزی عملیاتهای های اشغال ایران و سوریه کردند و قوانین تحریمی علیه ما اعمال شد، و اینجا بودکه ما از خواب بیدار شدیم و فهمیدیم که در نظم امریکایی هیچ جایگاهی نخواهیم داشت. و رفتیم به سمت هسته ای شدن و تجهیز گروه های منطقه ای و ایجاد ابزار قدرت و موازنه سازی و دفاع نا متقارن این سیاست در بیست سال گذشته جواب داد و ما توانستیم در عراق، و افغانستان ارتش ناتو را مستأصل کرده و تهدید امریکا را از خودمان دور کنیم، جنگ نیابتی لبنان، سوریه ویمن را هم پیروز شدیم و پازل آخرش میتوانست پیروزی روسیه بر ناتو باشد که منجر به ایجاد جهان چند قطبی و ختم هژمونی دلار بشود که هنوز این مورد به نتیجه نرسیده است. حمایت از روسیه قطعا تصمیم اشتباهی نبود، همانطور که حمایت از بشار و گروه های مبارز عراقی اشتباه نبود. چون در هیچ برحه ای هیچ گزینه بهتری وجود نداشت. گزینه های جایگزین در هرکدام از این مقاطع بسیار پرهزینه تر و بدتر از مقاومت بود. مانند ریسک حمله نظامی به کشورمان، پذیرش حاکمیت داعش، تسلیم بی قید و شرط در برابر شروط دوازده گانه پمپئو و... اکنون هم کار روسیه تمام نشده و صرفا یک مرحله سخت تر آغاز شده است. بازیگری فعالتر ایران، اینحا هم میتواند اوضاع را تغییر دهد، همچنان که در کودتای ترکیه و جنگهای داخلی عراق و سوریه توانستیم ورق را برگردانیم. @risman