🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋
#رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿
#قسمت_صد_چهاردهم
#بخش_سوم
دیروز شهروز پیام داد و گفت اگر دوست دارم حرف هایش را بشنوم میتوانم ساعت ۱۲ در کافی شاپ دفعه قبل حاضر ششوم و تا کید کرده که اگر حرف هایش را بشنوم ضرر نمیکنم و بسیاری از سوالات ذهنی ام بر طرف میشود .
تصمیم گرفتم بروم چون مطمئنم حرف های بسیار مهمی میزند ، همانطور که دفعه قبل حرف هایش مهم بود . اما از اینکه میخواهد چه خبری را بدهد میترسم ، دفعه قبل از خبری که شنیدم بسیار شکه شدم و آسیب روحی دیدم ، امیدوارم این بار آسیب روحی نبینم .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
در را بی آرامی هل میدهم ، چشم میچرخانم دقیق همه جارا میکاوم تا شهروز را پیدا کنم .
بلاخره میابمش ؛ در همان میزی که دفع قبل نشستیم ، نشسته است .
با قدم هایی بلند حرکت میکنم و کنار میز می ایستم .
با دیدن من یک تای ابرویش را بالا میدهد و لبخند کجی مروی لبهایش مینشاند
_حدس میزدم بیای .
نگاهش میکنم ، بلیز یقه اسکی مشکی رنگی بو روی آن جلیقه خاکستری پاییزه ای به تن کرده و زیپش را باز گزاشته است .
موهابش را حالت دار شانه و صورتش را شش تیغ اصلاح کرده .
صندلی رو به روی شهروز را بیرون میکشم و روی آن مینشینم .
جدی سلام میکنم او هم ماسخ میدهد .
چشم به میز میدوزم . ۲ کیک شکلاتی همراه با فنجانی قهوه رو به روی شهروز قرار دارد .
همانطور که یکی از کیک هارا جلوی من میگزارد میگوید
_انقدر از اومدنت مطمئن بودم که حتی برات کیک سفارش دادم .
نگاه گذرایی به کیک می اندازم
+منتظرم که بشنوم
لبخند تمسخر آمیزی تحویلم میدهد
_چه عجله اییه حالا . کیک بخوریم بعد حرف میزنیم . اگه میخوای برات چیز دیگه ای سفارش بدم ؟
با خونسردی پاسخ میدهم
_نه چیزی نمیخورم
میدانم که میخواهد اعصابم را خورد کند ، پس به خونسردی ام ادامه میدهم تا به خواسته اش نرسد . بعد از اینکه مقداری از قهوه و کیکش را میخورد ، سکوت را میشکند
_موضوع راجب سجادِ
سر تکان میدهم
+میشنوم
همانطور که پوشه ای را از روی زانویش بر میدارد میگوید
_شنیدنی نیست خوندنیه
و بعد پوشه سرمه ای رنک را به سمتم هل میدهد .
با ابرو به آن اشاره میکند
_بازش کن .
پوشه را بر میدارم و آرام بازش میکنم .
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay