«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
#عشق_بی_پایان #پارت_101 بام تهران: سارا: چیزی به عقدمون نمونده.. من باید خوشحال باشم اما دارم از
رسول: این چرت و پرتا چیه میگی برو پایین.. صدرا: عقد کردیم.. زندگیمون خوب بود... تا با تو لعنتی همکار شد... پاشو کرد تو یه کفش که باید جدا شیم... هزار تا بهونه الکی اورد... با فشار خانواده ام طلاقش دادم.... ولی هنوز عاشقشم... ولی اون.. به تو لعنتی دل بسته... منو ول کرد اومد پیش تو... شک نکن توروهم ول میکنه میره پیش یکی دیگه... بعد توهم همین حال منو پیدا میکنی.. اصن بهت کفته بود قبلا ازدواج کرده؟ نزار زندگیت خراب شه... سارا زن من بوده و دوباره هم زنم میشه... رسول: مضخرف نگو... تو شناسنامس اسم کسی نیست... صدرا: واقعا ندیدی شناسنامش المثنی ست؟ رسول: ب.. برو پایین.... صدرا: یه سری عکس گذاشتم رو داشبورد و و پیاده شدم... رسول: عکسارو برداشتم... سارا و این مرتیکه بود... عکس عروسیشون... جاهایی که باهم رفته بودن... قلبم داشت تیکه تیکه میشد... یعنی سارا این همه مدت بهم دروغ گفته.. ــــــــــــــــ فردا: سارا: رسول اصلا مثل همیشه نبود... تو حیاط نشسته بود.. رفتم پیشش.. رسول: خیلی حالم بد بود.. سارا: رسول جان.. خوبی؟ رسول: خ.. و. ب. م سارا: فرداشب عقدمونه ها... خیلی خوشحالمممم رسول: سارا.. چرا شناسنامه ت المثنی ست؟ سارا: از اینکه چرا این سوالو میپرسه جا خوردم... مسافرت مه رفته بودیم گمش کردم... رسول: تو قبل از من خاستگار داشتی؟ سارا: خندیدمو گفتم: معلومه که اره.. هزااار تا😂 ولی خب به شما افتخار دادم که زنت شم😂😌 لبخند از روی لبام محو شد.. چرا این سوالارو میپرسی! رسول: هی.. هیچی... پ.ن: چرا این سوالارو میپرسی!؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضویت ممنوع است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ