🔻
صمیمانه با حجتالاسلام قمی
🖊 مهدی جمشیدی
۱. این حقیر، ماههاست که قصد داشتم نکتههایی را به اطلاع شما، که ریاست سازمان تبلیغات اسلامی را بر عهده دارید، برسانم اما نه مجالی از این سو بود و نه طلبی از آن سو. مانند وضع کلّیِ جبهۀ فرهنگی و فکریِ انقلاب، در اینجا نیز مناسبات ساختاریافته و ارتباطات منظم وجود ندارد و همهچیز به دست بادِ حادثه یا باران اتّفاق سپرده شده است. به نام «جبهه»ایم و در واقع، «مجموعه جزیرههای پراکنده». برخی دسترسی خاص و همیشگی دارند و عدّهای دور افتاده و مهجور هستند و بینصیب از گفتگوی مستقیم. از همین نقطه، نخستین پیشنهادم را مطرح کنم؛ گفتگوهای منظمِ فصلانه و حتّی ماهانه با فعّالان فرهنگی و فکری. جلسههای رسمی و اداری نمیتوانند چنین خلائی را پُر کنند. شما حاجت ضروری به گفتگوهای «نهادینهشده» و «مستمر» با کسانی دارید که در خطّ مقدّمِ میدان فرهنگ، در نبرد هستند. و البته به گفتگوهای پراکنده و بیساختار ارجاع ندهید که غرضم آن نیست. از طرف دیگر، این گفتگوها باید جامۀ «رسانه» به تن کنند تا دیده شوند و همگان رشد فکری و معرفتی بیابند. جهانِ «روایتها»، مبتنی بر رسانه است و باید خودِ گفتگو را در نیز در ظرف رسانه نشاند و عمومی کرد. اجازه بدهید تا مخاطب مردمی دریابد در چه بستر و زمینهای، نتایج صورتبندی میشوند. مخاطب خود را از همسفری در این «مسیر»، محروم نکنید و او را ناگهان با «نتایج بستهبندیشده و قطعی» مواجه نسازید. بنابراین، از «جلسۀ رسمی» به «گفتگوی غیررسمی» عبور کنید و «رسانه» را بر «محفل» ترجیح بدهید.
۲. پرچم فرهنگ جز با «میدانگزینی» و «عینیّتمداری» برافراشته نخواهد شد. فرهنگ در متن واقعیّت اجتماعی، جاری و روان است و شما باید پا به همین میدان بگذارید. فرهنگ، «خواندنی» و «شنیدنی» نیست، بلکه باید در عمق میدان، آن را «لمس» کنید. پس در پی خلق «تجربۀ فرهنگی» برای خود باشد؛ تجربه یعنی حسوحالی که از معبر زیستِ واقعی در مناسبات فرهنگی میگذرد. «از بیرون» و «بر اساس گزارش»، نمیتوانید گرهی را بگشایید، بلکه باید «وجود»تان در فرهنگ، غوطهور شود. این جملهها را در حالی مینویسم که در ذهن خود برای آنها، مصداقی جز سیّدمرتضی آوینی نمییابم؛ او از آنچه که میگفت و مینوشت، «تجربۀ عینی» نیز داشت. آری، میدان فرهنگ، نشست و همایش و جلسههای اداری نیست، بلکه عمق محلههاست، و فعّالان فرهنگی در مسجدها، و گروههای خودجوش که تولید میکنند، و یادداشتنویسان فضای مجازی، و عرصههای مواجهه و مناظرۀ معرفتی و ... . اگر در فلان مدرسه یا دانشگاه و یا خیابان، تعدادی دختر تجمع کردهاند و با کشف حجاب، تمایز خود را عیان میکنند؛ شما باید همین جا را میدان بدانید و در آن حاضر باشید. برخی بزرگان وقتی با درخواست گفتگو مواجه میشدند، همانجا عبای خویش را بر زمین پهن میکردند و به گفتگو مینشستند. «اثر» و «خاصیّت» در این نوع تعاملات، نهفته است. من در ماههای گذشته، تشنۀ مشاهدۀ حتّی «یک قاب» از چنین حضوری بودم. همین تجربههای کوچک، «گفتمانساز» هستند؛ و مگر ندیدیم که جبهۀ فرهنگیِ دشمن از طریق آفریدن همین تجربههای کوچک، پیشروی کرد و روایت و فتنه و اغتشاش و ذهنیّت پدید آورد.
۳. ما در حالی که در حسرت چنین کنشهایی بودیم و هستیم، ناگهان میشنویم شما نسبت به یک لغزش گفتاری، موضع میگیرید. اگر در همه یا بیشتر این مسیر فرهنگیِ پُرحادثۀ ماههای اخیر، چنین میکردید و حضور میدانی و رسانهای میداشتید، میگفتیم تعادل و توزانی وجود دارد، ولی وقتی مشاهده میکنیم که آخرین کنشگری شما از این دست، موضع یکسال پیش شما دربارۀ درگیری در اتوبوس بر سر حجاب بود، با خویش زمزمه میکنیم که ایشان تاکنون چه میکردند و چرا نبودند و این واقعه چه خصوصیّت منحصربهفردی داشته است که ایشان نتوانسته به سکوت چندماهۀ خود ادامه بدهد. صریح بنویسم: «نبودن»تان در معرکۀ واقعیّت فرهنگی، محسوس است و این قبیل موضعگیریهای موردی در نسبت با آن سکوت و غیبت، سئوالبرانگیز. «مسألۀ فرهنگیِ اصلی»، عادیسازیِ حرام سیاسی و شرعی و زنجیرۀ فرسودن سبک زندگیِ اسلامی و ایرانی است که کشف حجاب، یکی از حلقههای آن است. ما در این باره، تحلیل و تفسیر چندانی از شما نشنیدیم، و کنش میدانی و تجربۀ عینی نیز ندیدیم. و اگر غیر از این است، «بیخبریِ» ما حاصل «بیروایتیِ» شماست. «نگفتنها» و «نبودنها»ی شما در عرصۀ نزاع شناختی، همچون خالیکردن میدان برای دیگریهای فرهنگی است تا آسودهخاطر، کجروایت ببافند و با تولید خُردهواقعیّتهای اجتماعی، معانی غلط به جامعۀ ایران نسبت بدهند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi