امام خمینی آینه خاطرات بانوی انقلاب(۶) 🔸زندگی با روزی پنج تومان🔸 @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹... آقا چند ماهی بعد از تولد احمد کل خرج خانه را به روزی پنج تومان به‌عهده من گذارد. این پول کم بود نمی‌توانست هزینه جانبی و پول توجیبی ما را تأمین کند. 🔹گاهی که بچه‌هایم از پس کوچه‌ها می‌گذشتم یاد بچگی خودم می‌افتادم که در کالسکه می‌نشستم و به نوکری که کنار سورچی و یا کارگری که همراهی‌ام می‌کرد می‌گفتم اگر مغازه خوبی دیدند خبرم کنند و یا اگر در مغازه‌ای چشمم به چیزی می‌خورد که خوشم می‌آمد و میل می‌کردم امکان نداشت که بلافاصله تهیه نشود ولی امروز کودکان خردسالم را در بدترین وضع می‌دیدم اما با تمام این احوال عارم می‌شد بگویم پول بدهید. بالاخره برنامه‌ریزی برای خرج منزل را در حدود روزی پنج تومان به من سپرد. 🔹تولد احمد سال 1324 شمسی بود و سال جنگ جهانی دوم که تورم غوغا می‌کرد. البته این را بگویم مخارج اصلی به‌عهده خود او بود برنج، روغن، قند، شکرو چای همیشه این پنج قلم را آقا تهیه می‌کرد. ما و پنج فرزندمان و کارگرمان و با آمد و رفت میهمان به طور متوسط باید روزی ده نفر غذا می‌خوردند، با پنج تومان زندگی اداره نمی‌شد. ولی با همه این احوال از آنجا که ماهانه خرجی‌ خانه به من واگذار شده بود و دیگر کسی کاری نداشت که چه کردم، فقط باید می‌رساندم، از این جهت برای من بهتر بود زیرا بالاخره پولی در دست داشتم اگر فرزنم پولی می‌خواست- مقصودم مصطفی است – دستم بازتر از گذشته بود ... 🔹البته ده سال اول را با فقر و فاقه و تنگدستی و نداری سپری کردیم ولی در ده سال دوم، به‌خصوص اواخر آن، قدری وضع بهتر شد، در همین دهه هم بود که به اصطلاح باید رفته رفته دخترها و پسرها را به خانه بخت می‌فرستادیم و تمام زحمت‌ها به‌عهده شخص حقیر بود...🔹 —---------------------— زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص 121-122 @rozaneebefarda