پاسخ به طامات و اتهامات دکتر سروش
نقدی بر سلسله سخنرانیهای عبدالکریم سروش با عنوان «آفات و خرافات»
[صفحه 2 از 5 ]
نامبرده در ادامه تیغ کین آخته و به سایر جوامع روایی مانند صحیح بخاری و کافی و مفاتیح الجِنان نیز تاخته و آنها را انباشته از لاف و گزاف دانسته است. به گفتۀ وی بخاری از میان 60000 حدیث، تنها به 6000 حدیث صحیح دست یافت و کتاب «الجامع المسند الصحیح» را گرد آورد و با وجود این همه آشفتگی و نابسامانی در احادیث، نمیتوان دل در گرو آنها بست. همچنین وی «الـأنْزَعُ الْبَطین» را -که به عنوان دو لقب برای امیر مؤمنان علیهالسلام در زیارت هفتم ایشان در مفاتیح الجِنان آمده- به معنای «کچلِ شکمو» دانسته و آن را ناسزا به ساحت امام و گوای زنده بر ساختگی بودن روایات و زیارات دانسته است.
سروش در گام بعدی -بیآنکه آداب و ترتیبی بجوید- به روحانیان با اوصاف نادرستی همچون دینداران معیشتاندیش و عوام درسناخوانده و دروغپراکنان خرقهپوش و یاوهگویان مصلحتجو درشتی کرده است. بنا بر ادعای سروش در آموزههای اسلام روحانی محلی از اعراب ندارد و انجام هیچ یک از مناسک اسلام نیز وابسته به حضور روحانیان نیست و حال آنکه آنان با مکر و نیرنگ، بسیاری از مناسک مانند عقد نکاح و اقامۀ جماعت و مراسم تدفین و ... را به چنگ خود درآوردهاند.
همچنین به گفتۀ مشار الیه روحانیان باکی از دستبرد در احادیث ندارند و برای خوشایند نیوشندگان از جعل و وضع حدیث نیز بهره میجویند و در همین راستا بوالعجب ماجراهایی را بازگو کرده که البته به لیغ و لاغ بیشتر میمانند و تعلّق ارادۀ جدیه بدانها بسی دشوار است. او روحانیان و اهل منبر را موظف به بیان و بررسی اسناد روایات میداند در حالی که به ادعای وی اکثریت ساحقۀ آنان با چنین مباحثی آشنا نیستند و سره از ناسره و زیر از زَبَر بازنمیشناسند.
آنچه گفته آمد چکیدهای از روایت ناسخته و ناپختۀ دکتر سروش از دین و احادیث و روحانیان بود. پیش از ورود به پاسخ تفصیلی به فرافکنیهای یاد شده، شایسته و بایسته است اشارتی به خاستگاه لغزشهای نامبرده و همتباران و همقطاران وی شود چه این کژاندیشیها و پریشانگوییها نه آغاز زلّت این ملّت بوده و نه انجام آن خواهد بود.
روشن است که حیطۀ دانش و معرفت -کمّاً و کیفاً- چندان گسترده است که احاطه بر تمامی اطراف و اکناف آن بیرون از طاقت آدمی است و لا جرم نمیتوان به رایمندی جز در یکی دو شاخه دست یازید و این مسأله چون آفتاب، روشن و چون صبح، صادق است و قضیةٌ یلزم من تصورها تصدیقُها. زرارة بن أعیَن چهل سال در پیشگاه پیشوای به حق ناطق جعفر صادق علیهالسلام زانوی شاگردی بر زمین میزند و مسائل حج را از آن امام همام جویا میشود و در عین حال به سرانجام نمیرسد! (من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 519) بدین روی، ندانسته از دفتر دین الف و نخوانده به جز باب لا ینصرف، نمیتوان در تمام حوزهها نگرهسازی و نظریهپردازی کرد. امیر مؤمنان علی علیهالسلام راست: رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَرَفَ قَدْرَه وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَه (غرر الحکم، ص 373)یعنی که خدای رحمت کناد آن را که ارج خود بشناخت و از اندازهاش درنگذشت.
راست آن است که تحصیلات آکادمیک جناب آقای دکتر سروش تنها در زمینه داروسازی و فلسفه میباشد، لیکِن از ماه تا ماهی را میکاود و از فرش تا عرش را میکوبد؛ گاه شریعت و فقه را در ترازو میگذارد و گاه حقیقت وحی را میگزارد، گاه قرآن را به تأویل میبرد و گاه حدیث را به تعطیل میکشد، گاه دیانت را میبازد و گاه بر سیاست میتازد، گاه حکومت را به حکمت میخواند و گاه تاریخ را توبیخ میکند، گاه از شیوۀ بندگی میگوید و گاه از رسم نویسندگی و پریشانی این سلسله را آخر نیست.
چه کسم من؟ چه کسم من؟ که بسی وسوسهمندم // گه از آن سوی کشندم، گه از این سوی کشندم
و این سرک کشیدنهای سرسری و سریع به معارف دینی ریشه در آشوب جان و آشفتگی روان و قبض و بسط روحی سروش دارد. وی در مصاحبهای لب به اعتراف گشوده و دربارۀ کشمکش و هرج و مرج فکری خود چنین گفته است:
«تمام دورۀ فکری 18 سال پس از انقلاب (از 1357 تا 1375) را به عنوان دورۀ کشمکشهای فکری تسکین نیافته در نظر میگیرم. در طول این دوره تلاش کردم که ارتباط خودم را با دین و دینداری و نسبت دین و نهادهای اجتماعی توضیح دهم». (قبض و بسط یک زندگی، گفت و گوی محمود صدری با عبدالکریم سروش.)
@rozaneebefarda
ادامه👇