حریت فقهی؛ در اسارت زد و بندهای سیاسی
[صفحه 2 از 5]
قسمت اول از سخنان آقای محلاتی:
وی ادعا میکند که این فقره در منابع حدیثی و تاریخی معتبر به وفور نقل شده است. مثل: انساب الاشراف، مقاتل الطالبین، الفتوح، البدایه و النهایه، تاریخ طبری ،الطبقات، الکامل. و در منابع خاصه مثل لهوف و در منابع حدیثی امامیه نیز فراوان نقل شده است. فلذا موجب اطمینان به صدور این روایت میشود. و همچنین مقتل ابی مخنف که طبری از آن نقل کرده است با واسطه به ان اطلاع پیدا کردهایم.
در ادامه ایشان متن روایت را از کتاب ابوالفتوح میخواند :
قاتلوه حتى حالوا بينه و بين رحله، قال فصاح بهم الحسين رضي الله عنه: و يحكم يا شيعة آل سفيان! إن لم يكن دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم هذه، و ارجعوا إلى أحسابكم إن كنتم أعوانا(كما) تزعمون. قال: فناداه الشمر بن ذي الجوشن- لعنه الله-: ما ذا تقول يا حسين؟ قال: أقول أنا الذي أقاتلكم و تقاتلوني، و النساء ليس لكم عليهن جناح فامنعوا عتاتكم و طغاتكم و جهالكم عن التعرض لحرمي ما دمت حيا! فقال الشمر: لك ذلك يا ابن فاطمة! قال: ثم صاح الشمر بأصحابه و قال: إليكم عن حريم الرجل و اقصدوه في نفسه فلعمري إنه لكفؤ كريم.
اشکالات قسمت اول:
او در دقیقه24 تصریح کردند که ما در اینجا بحث علمی می کنیم فلذا اقتضای فنّ خطابه و استفاده از مشهورات و مسلمات غیرعلمی کنار گذاشته میشود. البته در یک خطاب برهانی از مشهورات و مسلمات نیز به عنوان مؤید میتوان استفاده کرد اما اساس کار با ابزار استندلال و استنباط می باشد چنانکه ایشان سعی کردند همین روش را در استظهار و... به کار گیرند.بنابراین آقای محلاتی در این مقام صرفا در صدد نقلی تاریخی، بدون استفادههای فقهی و معرفتی نیست.
همچنین در بحث اعتبارسنجی روایات، مشهور علما از دو طریق وثاقة به صدور یا وثاقة به راوی استفاده می کردند و برای تنقیح صغریات هر یک از این دو راه ساز و کار مشخصی در کتب رجالی و... آمده است و از آنجا که آقای محلاتی با این روایت در حوزه اسلامشناسی و دینشناسی وارد شده و از این روایت میخواهد مباحث بنیادی معارف و اخلاق را استنباط کند، مجالی برای اعتذار از طریق تسامح در ادله سنن باقی نمیماند و میبایست با ابزارهای دقیق اعتبارسنجی روایات با ادله ایشان روبرو شد.
با مستنداتی که ارائه شد مشخص است منابع جناب آقای محلاتی متخذ از اهل سنت است درحالی که از منابع متقدمین شیعه که به مباحث کربلا و عاشورا پرداخته(مثل مقتل شیخ مفید و امالی های علمای همچون صدوق و ... ) کلامی نیاورده است و به ذکر این جمله که مطلب «در منابع امامیه فراوان است.» اکتفا نموده است.
جناب آقای محلاتی کتب اهل سنت را از قرن سوم به بعد تفصیلا نام برده است و مقتل ابیمخنف نیز (لااقل از طریق رجال مرسوم) قابل تمسک نیست چراکه اصل کتاب موجود نیست و آنچه جمعآوری شده است از طریق طبری می باشد . لهوف نیز از منابع متاخر شیعه است، این در حالی است که برای مباحث بنیادی حداقل باید به کتب اربعه شیعه رجوع شود چنانچه ایشان طبیعتا در درس خارج همین کار را میکند.در هر صورت وی مشخص نکرده از چه طریقی و با چه مجوز شرعی از این روایت برای کشف و استنباط مبانی عمیق معرفتی استفاده میکند؟!
البته مشخص است که معیارهای فهم و استنباط در «تاریخ» تفاوتهایی با استنباط فقهی و اصولی دارد و توجه به سلسله سند آنگونه که در اجتهاد فقهی مطرح است در فهم گزارههای تاریخی مطرح نیست اما آشفتگی روشی در طرح مباحث جناب محلاتی آشکار است و ایشان در این مقام معلوم نیست که یک منبری معمولی است و میخواهد با استفاده از یک گزاره مشهور تاریخی مخاطبان خود را تهییج کند یا یک مورخ است که با استفاده از برخی منابع میخواهد مفهومی تاریخی را روشن کند یا خود را در جایگاه فقاهت نشانده و میخواهد از «کونوا أحرارا» حکم شرعی یا فقاهت سیاسی اسلام را استخراج کند.
@rozaneebefarda
ادامه👇