مصباح و نابینا
درنگی در عصبانیت روشنفکران عرفی از علامه مصباح
اختصاصی|| علی احمدی امین
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
استاد مصباح در زمان حیات پر برکت خویش، سدی محکم در مقابل اندیشه¬های انحرافی، التقاطی و الحادی ایجاد کرد و عصبانیت منحرفان، ملتقطان و ملحدان از ایشان قابل درک است. آقای سروش! عصبانیت شما از استاد فرزانه مصباح را درک می¬کنم. استاد مصباح در زمان حیاتش با برهان استوار و ایمانی مستحکم در مقابل انحرافات ایستاد. آن زمان که استاد خواستار مناظره شد، خیلی¬ها مثل شما احساس عجز کردند.
آقای سروش! من شما را به مناظره دعوت نمی¬کنم! من حال و روز باورهای شما را خوب می¬دانم. تردیدی ندارم که شما حتی با یک دانشجوی تحصیل کرده در طرح ولایت نیز مناظره یا گفتگویی نخواهید داشت. دنیای پس از استاد مصباح، دنیای بیناتری است. دیگر نمی¬توان با حرکت بال یک پروانه، همه دانش¬های بشری را جزر و مد داد.
دانش¬آموختگان طرح ولایت پارادوکس¬های این گونه سخنان را فراگرفته¬اند و طرح-دستی ساحران را شناخته¬اند. دیگر پرواز پروانه¬ها، جمع نقیضین را از کتمان عدم به در نمی¬آیند و جزء را از کل بزرگتر نمی¬کند و مبناگروی را متزلزل نمی¬سازد. دیگر نمی¬توان با مغالطه پارادوکس کلاغ، پارادوکس دروغگو یا دیگر شبهات شکاکانه و نسبی¬گرایانه، امکان شناخت و اندیشه¬ورزی را بر مخاطبان بست.
دیگر نمی¬توان با مغالطه اشتراک لفظی از پلورالیسم نجات، بر پلورالیسم صدق استدلال کرد و از باب انسداد علم گفت. دیگر نمی¬توان از موجه بودن اختلاف قرائتهایِ روشمند، بر اعتبار همه قرائت¬ها بصورت موجبه کلیه استدلال کرد.
دیگر نمی¬توان کتاب نوشت و صدها صفحه استدلال جزمی ارائه کرد که استدلال کردن ممکن نیست. دیگر نمی¬توان بر شاخه درخت معرفت نشست و آن را برید و همچنان در هوا ماند. دیگر نمی¬توان از نسبیتِ توصیفیِ اخلاقی، بر نسبت فرااخلاقی استدلال کرد. دیگر نمی¬توان از نسبیت فرااخلاقی گفت و بر منبر وعظ و خطابه نشست و همگان را قضاوت کرد. نمی¬توان اصول پرتناقض نسبیت هنجاری را مسلم و جزمی فرض کرد. زمان آن گذشته که از پلورالیسم اجتماعی گفته شود و از نگاه مونیستی به لیبرالیسم دفاع شود. دیگر نمی¬توان از قانون¬گرایی دم زد و تلقی عوامانه¬ای از آزادی ارائه داد و فتنه¬گری و خشونت را تئوریزه کرد. امروزه دانش¬آموختگان طرح ولایت به نور استاد مصباح بینا هستند و مغالطات این دسته شبهات را به خوبی و آسانی می¬شناسند.
من حال و روز شما را خوب می¬دانم! و عصبانیت شما را درک می¬کنم. روشنفکرانِ جهان سومی، حتی اگر کشورشان در سایه دین به کشوری قدرتمند تبدیل شود، باز هم احساس حقارت خواهند کرد. این ناتوانی آموخته شده حاصل باوری است که قدرت و پیشرفت را محصولِ انحصاری عالم مدرن می¬داند. اینان بارها با خود نجوا کرده¬اند که دین نمی¬تواند با پیشرفت و قدرت جمع شود. اینکه غربگرایان از قدرت یافتن ایران اسلامی آزرده و عصبانی می¬شوند بیش از آنکه سیاسی و حزبی باشد، ایمانی و اعتقادی است. آنان عمری به خود و پیروان خود تلقین کرده¬اند که سنت و الهیات نمی¬تواند منشأ پیشرفت باشد، حال چگونه به طرفداران خود بگویند که پاهای پر آبله¬شان در جستجوی سراب بوده و مسیرشان به سمت ناکجاآباد. هم دین را باختند هم دنیا.
می¬گویند وقتی بهاء الله به تزویر خویش اعتراف کرد، برخی پیروان متعصب او همچنان بر باور خود تأکید کردند و او را معذور دانستند. اینک حکایت دوستان ما این است که هنوز به پایان تاریخ فکویاما باورمندند و نمی¬توانند از نگاه جزمی به لیبرالیسم دست بردارند.
عالم پس از استاد مصباح، عالم دیگری خواهد بود و اندیشه¬های تابناک ایشان که ادامه راه انبیاء و اولیای الهی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی و شهید مطهری است، عالمیتی نورانی و متعالی را نوید می¬دهد.
«كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» رعد 17.
@rozaneebefarda