جرعهای از صداقت
خدشه کدیور در خاطرات حضرت آیتالله شبیری زنجانی و پاسخ به آن
[صفحه ۲ از ۳]
3. آقای کدیور ادعا می کند مطالب یاد شده توسط آیتالله شبیری زنجانی نمی تواند مقرون به صحت باشد(!!) و برای این ادعای خود ادله ای اقامه میکند که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
دلیل اول. نویسنده ادعا میکند « مسعودی دوازده سال بعد از درگذشت آذری قمی آن را برای آقای شبیری نقل کرده است. یعنی زمانی که امکان راست آزمایی آن به دلیل وفات آذری وجود نداشته است! با توجه به اینکه آقای شبیری زنجانی هر روز نماز جماعت مغرب و عشا را در حرم حضرت معصومه امامت می کرده است، و مسعودی خمینی هم تولیت حرم بوده چطور خبر چنین نامه ای را از تاریخ کتابت دوازده سال به تاخیر انداخته است!».
اینکه مسعودی دوازده سال بعد از درگذشت آقای آذری قمی آن را برای آقای شبیری نقل کرده است به طور کلی
ساخته اوهام سست آقای کدیور است و متاسفانه نمی تواند کمکی به کشف واقعیت کند.
سست تر از این توهم آقای کدیور، ادامه استدلال اوست که به تعبیر خودش کاشف از ناسازگاری درونی ادعاست و آن اینست که «تاریخ نگارش نامه هم یک روز قبل از تاریخ توسل به قمر بنی هاشم است!».
طبق تقویم رسمی، 27 اردیبهشت 1376 مطابق با 9 محرم 1418 است و طبق بیان آیت الله شبیری زنجانی، توسل آقای آذری قمی در سحرگاه یازدهم بوده است. البته در کلام آیت الله شبیری زنجانی به سال توسل اشاره ای نشده و ناسازگاری ادعا زمانی است که در بیان ایشان تصریح شود که توسل در همان سالی بوده که نامه نگارش یافته است. وانگهی، اختلاف یک روزه در تقویم تاریخ قمری که مبتنی بر رویت هلال است، امر مرسومی است و این مقدار از اختلاف در میان علما، عجیب به نظر نمی رسد.
دلیل دوم. آقای کدیور در این بخش، به تماس خود با فرزندان مرحوم آذری قمی اشاره می کند و میگوید: «آنها از چنین نامه ای اطلاع نداشتند و آنرا تکذیب کردند».
روشن است که «اطلاع نداشتن» و «تکذیب کردن» دو مقوله متفاوت است. کسی که اطلاع ندارد نمی تواند تکذیب کند، چرا که تکذیب به معنای اطلاع از کذب است.
آقای کدیور در ادامه می نویسد: «البته این فرض منتفی نیست که آذری این نامه را – بر فرض وجود خارجی – از خانواده اش مخفی کرده باشد». این احتمال نه تنها منتفی نیست بلکه بسیار جدی است. اطلاع نداشتن فرزندان علما از ارتباطات پدرشان کاملا عادی است خصوصا اگر فرزندان اهل علم و در سلک پدر نباشند. با وجود احتمالی که توسط خود نویسنده مطرح شده، کفایت دلیل دوم اک زیر سوال خواهد رفت و به قول قدما: «إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال».
دلیل سوم. آقای کدیور در ادامه به بیان سومین دلیل خود بر کذب نامه مورد بحث پرداخته است. ادعای آقای کدیور اینست که « آذری هرگز ذره ای به انقلاب سوء ظن پیدا نکرده بود! او تا به آخر از انقلاب، آقای خمینی و حتی ولایت مطلقه فقیه برنگشت».
پیداست که سوء ظن حالتی درونی است که خود فرد بر آن آگاه تر است. مضاف بر آنکه آقای کدیور در ادامه نوشتار خود نامه هایی از آقای آذری قمی را نقل می کند که مفاد آن چیزی جز سوء ظن به انقلاب نیست.
4. آقای کدیور در نوشتارخود خبر از نامه هایی میدهد که توسط آقای آذری قمی نگارش یافته است. طبق ادعای نویسنده این نامه ها در تاریخ پس از اردیبهشت 1376(تاریخ نگارش نامه مورد بحث) به رشته تحریر در آمده است. آقای کدیور با تمسک به مضامین این نامه ها، آنها را در تضاد با مضمون نامه مورد بحث می داند و خود همین تضاد را علامتی بر واقعیت نداشتن نامه مزبور می داند.
در این باره باید توجه داشت که مهمترین نکته ای که از سوی آیت الله شبیری زنجانی درباره آقای آذری قمی ذکر شده، تضادی است که در مواضع ان مرحوم وجود داشته است. بنا بر این نمی توان به عدم انسجام مضمون این نامه با مضمون نامه های دیگر استدلال کرد، چرا که ما با نویسنده ای مواجهیم که اساسا انسجام در موضع گیری ندارد. مواضع ضد و نقیض آقای آذری قمی برای آقای کدیور نیز به طور اجمالی روشن است. بنا بر این هیچ بعید نیست که آقای آذری قمی در موارد گوناگون موضع گیری های متناقض کرده باشد که تضاد در مضامین نامه ها نیز از آن جمله است.
5. آقای کدیور در استدلالات خود به نامه هایی از آقای آذری قمی اشاره می کند که تنها خود از آن خبر دارد و خود او اولین کسی است که آن را نشر داده است. آقای کدیور برای اثبات کذب نامه مورد نظر آیت الله شبیری زنجانی، به تناقض آن با نامه هایی تمسک می کند که
خود تنها روایتگر مفاد آن نامه هاست.
بدیهی است که آقای کدیور به خوانندگان این حق را می دهد که در چنین موردی اگر بخواهند بین سهو رجالی متبحر و مرجع تقلیدی چون آیت الله شبیری زنجانی و سهو آقای کدیور یکی را انتخاب کنند، سهو کدیور را اولی و مقدم را بدانند! فراتر از سهو، احتمال جعل، وضع و تحریف توسط کدیور نیز منتفی نیست.
@rozaneebefarda
ادامه 👇