بازار گرمی تحریف‌گران سیره امام، در سایه سکوت پیروان راستین مکتب امام پاسخ به تحریفات آقای مسیح مهاجری پیرامون رابطه امام و حوزه [صفحه 3 از 4] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بنا بر مطالب پیش‌گفته این ادعا که حوزه علمیه در بودجه‌بندی زمان امام خمینی قدس سره الشریف هیچ جایگاهی نداشته ادعایی گزاف بیش نیست. به علاوه جناب آقای مسیح مهاجری در یک پیش‌فرض غلط تأمین بخشی از نیازهای مالی حوزه علمیه، که وظیفه دولت اسلامی است را مساوق وابستگی و ضربه خوردن استقلال حوزه علمیه می‌داند اما سؤال این‌جاست که اگر تأمین مالی حوزه علمیه باعث وابستگی آن بشود، طبیعتا تأمین مالی سایر نهادها نیز مانع استقلال آن‌ها خواهد بود. به طور مثال دانشگاه یک نهاد علمی و نخبگانی است که وظیفه تأمین اندیشمندان جامعه را دارد و اندیشمندان یک کشور باید با استقلال و حریت توان نقد حکومت را داشته باشند بنابراین تأمین نیاز مالی دانشگاه‌‌ها توسط حکومت امری قبیح و مایه وابستگی دانشمندان جامعه به حکومت خواهد بود و دولت اسلامی حق تأمین نیازهای مالی دانشگاه را نخواهد داشت. علاوه بر موارد پیشین، دولت حق تأمین مالی رسانه‌ها و نشریات را هم ندارد چراکه نقد حکومت یکی از وظایف ذاتی رسانه است پس هیچ رسانه و مثلا روزنامه‌ای حق دریافت کمک مالی از دولت را ندارد و البته؛ قلم چو بدین‌جا رسید سربشکست چراکه «روزنامه جمهوری اسلامی» به مدیر مسئولی جناب مسیح یکی از «یارانه‌بگیرترین» روزنامه‌های سطح کشور است که تسویه یارانه شش ماه اول سال 1399 آن : 1.497.000.000 و در نوبت بعد 1.725.000.000 بوده است. بنابراین باید گفت که تأمین نیازهای مالی حوزه علمیه، وظیفه اصلی حکومت دینی است و در این راه هیچ کوتاهی نباید کرد و اساسا میان حوزه علمیه به عنوان تأمین‌کننده نظریات و معنویات دینی با دولت دینی دوگانه‌ای نیست دولت اسلامی از دل حوزه علمیه برخواسته و متعلق به آن است و همان‌طور که یک فرزند نسبت به مادر خود وظایفی دارد دولت اسلامی نیز نسبت به او وظایفی دارد و باید به نحو احسن بدان تکالیف عمل کند. ب) دوگانه کاذب دولت-مردم آقای مسیح مهاجری با رندی ژورنالیستی تلاش کرد دوگانه‌ای کاذب میان «دولت اسلامی و مردم» ایجاد کند و نزدیک شدن مراجع عظام تقلید به حکومت اسلامی را مساوی با دور شدن از مردم بپندارد. او با ذکر مثال‌هایی از علما که جایگاه حاکمیتی نداشتند تلاش کرد مرجعیت غیرسیاسی را مردمی و در مقابل، مرجعیت سیاسی را غیرمردمی و به اصطلاح «حکومتی» عنوان کند. او بر اساس همین دوگانه کاذب میان حکومت و مردم گفت: «امام قبل از انقلاب هم با مردم بودند و بعد هم با مردم بودند. شما هیچ‌جا نمی‌بینید امام متکی شده باشند به دولت.» این ادعا از عجیب‌ترین گفتارهایی است که می‌شود از یک فرد به اصطلاح مطلع صادر شود. اگر امام هیچ‌جا متکی به دولت نبود پس چرا اساسا حکومت تشکیل داد و خود نیز در رأس حکومت قرار گرفت؟ اگر امام هیچ اعتنایی به ساختارهای حقوقی اداره کشور از جمله «دولت» نداشت پس چرا دستور به تشکیل شورای انقلاب اسلامی داد؟ اگر هیچ اتکایی به دولت نداشت پس چرا یکی از مطالبات اساسی خود را تشکیل دولت موقت قرار داد؟ اگر امام بریده از دولت بود پس چه جایگاهی داشت که استعفای دولت موقت را بپذیرد؟ جناب آقای مهاجری، صاحب این نظریه بدیع باید به دو سؤال روشن پاسخ دهند: آیا امام خمینی قدس سره الشریف ولی‌فقیه بود یا خیر؟ اگر ولی‌فقیه بود سه حالت بیش‌تر متصور نیست: یا از دید ایشان ولایت‌فقیه مساوی با دیکتاتوری است که فرد بدون اتکا به دولت و رأسا امور را پیش می‌برد، یا مساوی با هرج و مرج است و به این معناست که ولی‌فقیه امور را بدون هیچ نظام و ساختار مشخصی تمام کارها را به مردم بسپارد و خودش هم گوشه‌ای بنشیند یا مساوی با ولایت در حیطه حقوقی مشخص است. این مسلم است که شیوه حکمرانی امام از قسم سوم بود و ایشان پس از تشکیل نظام اسلامی با تکیه بر ساختارهای حقوقی کشور و سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه امور کشور را اداره می‌کردند. بنابراین باید گفت که اولا در حکومت اسلامی میان مردم و حکومت فاصله‌ای نیست. دولت اسلامی بر پایه مردم‌سالاری دینی شکل گرفته است و مردم ایران نیز بیش از چهل سال است که صمیمیت و صداقت نظام را در مردمسالاری دینی حس کرده‌اند. هرچند سیاستمدارانی بوده‌اند که با طرح «ریاست‌جمهوری مادام‌العمر» و پایبندی به تئوری «حکومت نخبه‌سالار» تلاش داشتند مردم را عملا از صحنه تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها حذف کنند. @rozaneebefarda