سروش و تجدیدنظر در ایده #اسلام_رحمانی
[صفحه ۲ از ۲]
📌 در واقع، مقصود اصلی نظریه پردازان اسلام رحمانی این بود که با طرح این ایده، اسلام سیاسی را به حاشیه بکشانند ولی خود و پیروان شان گرفتار طرد شدگی و به حاشیه رفتن شدند. در نتیجه، اسلام سیاسی بی آنکه مجبور به کار فکری زیادی شود، در میدان جامعه و سیاست به کنشگر سیاسی بلا منازع تبدیل شد. بطوری که اسلام سیاسی، پس از سالها صبر و مقاومت، اکنون توانسته محور مقاومت را در سطح منطقه عینیت ببخشد.
📌 به نظر می رسد، عبدالکریم سروش که روزگاری به منظور هویت بخشی به مولود جدید ( روشنفکری دینی)، کتاب " رازدانی و روشنفکری و دینداری" را نوشته است، اکنون ناظر بر محاق رفتن روشنفکری دینی است. او به خوبی متوجه مشکله هویتی روشنفکری دینی شده است. مساله اساسی روشنفکری دینی این است که فاقد نظریه قدرت است.
📌 اساساً مفهوم قدرت در اندیشه روشنفکری دینی حضور جدی و پر رنگی ندارد. ستیز این جریان با اسلام سیاسی با استناد بر نظریه قدرت نیست بلکه عمدتاً از روی انفعال و خصومت ورزی های کور است. پس، اگر برای بازگشت مجدد به متن؛ چاره ای از اخذ قوه و قدرت در اندیشه روشنفکری دینی و همراه کردن آن با ایده اسلام رحمانی نیست.
📌 از این رو، سروش در باز خوانی مجدد از رابطه دین و قدرت به این نتیجه می رسد که اسلام یک دین اقتدار گرا است. او این معنا و فهم جدید از اسلام را بواسطه قیاس اسلام رحمانی و اسلام سیاسی دریافته است. البته ممکن است سروش این معنا را از قیاس اسلام رحمانی با اندیشه سیاسی سکولار نیز دریافته باشد. اما به هر حال، دکتر سروش متوجه این نکته مهم شده است که روشنفکری دینی به دلیل بد فهمی از ایده اسلام رحمانی، راه را اشتباه رفته است. روشنفکر دینی هر روز بیشتر از گذشته با جامعه و سیاست فاصله می گیرد. راه درست در دیدن قدرت در متن دین است، در تولید نظریه قدرت است. یعنی همان کاری که روحانیت شیعی قمی در دهه چهل توسط امام خمینی ره بدان التفات پیدا کرد و نظریه ولایت فقیه را از متن آموزه های امامیه، استنباط و استخراج کرد.
📌 آری، روزگاری بود که عبدالکریم سروش بر هر کوی و برزنی که می نشست، چنین دعوی داشت که اسلام سیاسی و اصل ولایت مطلقه فقیه از فقر تئوريک رنج می برد. اما حالا، در اثر خوانش رابطه دین و قدرت و ارزیابی های انتقادی، به این نتیجه رسیده است که ایده اسلام رحمانی از فقر تئوری سیاسی رنج می برد.
❗شاید برخی ها گمان کنند که باز اندیشی رابطه دین و قدرت از سوی سروش منجر به بازگشت و حضور رقیب دیرینه اسلام سیاسی به متن جامعه و سیاست شده اسباب تشدید منازعات گفتمانی خواهد شد. لکن جای نگرانی نیست بلکه گفتمان اسلام سیاسی از احیای منازعه علمی گفتمانی استقبال می کند و این امر را موجب رشد و ترقی دانش سیاسی در ایران می داند. با وصف این، گمان هم نمی رود که اساساً چنین منازعه ای پیش آید بلکه ممکن است زمینه های وفاق نظری شکل بگیرد. چون با التفات روشنفکری دینی به رابطه دین و قدرت، معلوم می گردد که سه دهه خصومت ورزی علیه اسلام سیاسی معلول سوء تفاهم ها و کژ فهمی بوده است.
⁉️ شاید برخی ها که نزدیکی روشنفکری دینی به اسلام انقلابی/ سیاسی را بر نمی تابند، از بحث دین و قدرت ِ سروش، همین احتمال را داده اند که بر ایشان هجمه برده او را مجبور به سکوت کردند. زیرا آنان خوب می دانند که اگر روشنفکری دینی از نظریه قدرت برخوردار شود، آنگاه است که سطح منازعه گفتمانی از بحث کبروی به بحث صغروی تقلیل می یابد. و ثمره تقلیل منازعه گفتمانی، کاهش تنش در میدان است.
@rozaneebefarda