مجلس پنجم: شام غریبان امشب اگه چشم دلتو باز کنی شاید هنوز خیمه گاه حسین داره می سوزه گفت داداش اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند پس از چه رو به خیمه ما سنگ می زنند زینب بچه ها رو زیر خیمه جمع کرده نمی دونم دیگه آیا توانی تو بدن زینب مونده یا نه؟ آخه زینب چه کنه عرضه بداریم حسین جان کنار بدن عباس گفتی بیچاره شدم حالا ببین حال زینبو از یه طرف دلش گوشه قتلگاهه بدن برادرش روی زمین گرم کربلا از یه طرف امام سجاد با اون حال بیماری گوشه خیمه افتاده از یه طرف هرکدوم از این بچه ها تو بیابونا فرار کردن انقدر تو این بیابونا دویده آخه تا حمله کردن به خیمه ها هر چی تو این خیمه ها بود غارت می کردن یا صاحب الزمان یا غیرة الله عذر می خوام دو تا گوشواره از بانوان حرم آل الله بهش جسارت شد یکی تو کوچه بنی هاشم امام صادق فرمود طوری با سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره مادرم شکست یه جا همین جا یعنی عصر عاشورا بود نوشتن حمله کردن طوری گوشواره ام کلثومو کشیدن گوش رو پاره کردن برادر جان از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub