شبیه آدم‌هایی که قدیم‌ترها میان قهوه‌خانه‌ها شاهنامه‌خوانی می‌کردند و مشتری‌ها چشم از آن‌ها برنمی‌داشتند، بعضی قلم‌ها هم معرکه می‌گیرند و رجز‌خوانی می‌کنند و آدم دلش نمی‌خواهد که نخواندشان. گاهی دلم می‌خواهد برخی کلمات از آنِ من بودند نه از آنِ دیگری، از بس که برخی در قلم‌زدن قَدَرَند. https://eitaa.com/roznevesht