همسایه‌ی شرقی زجر‌کشیده‌ی ما... می‌دانم دلت هُری ریخت پایین از غمی که ما این روزها تجربه‌اش می‌کنیم. صدای دخترت را هم شنیدیم. انگار همه‌ی رنج درونش را ریخته بود توی چند بیت شعر، تا به ما بفهماند که قدر امنیت خویش را بیش از این بدانیم. جانَت جور خانه‌‌ات آباد برای‌مان دعا کن که سخت محتاج دعائیم. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht