مسئولین هرچند وقت یکبار کام زایندهرود را تَر میکنند و یکهو اخبار اعلام میکند که کمی به آب پشت سد اجازه دادهاند اینطرفتر بیاید. خلاصه آب که باز میشود مردم هم سبدها و زیراندازها و از همه مهمتر قلیانهاشان را پشت ماشین میگذارند و مثل جِت لب آب فرود میآیند.
چند شب پیش ما از جادهی ناژوان رد میشدیم. چند دقیقهای کنار جاده ایستادیم تا همسرم جایش را به پسرم که بهتازگی گواهینامهی رانندگی گرفته، بدهد.
نیروهای گشت و بسیج و انتظامی با موتورهای سنگین و کلاه کاسکتهایشان پشت سرهم مانور میدادند توی ناژوان.
جادهی ناژوان باریک و دوطرفه است. یک ماشین از کنار ما رد شد. صدای موسیقیاش بلند بود. یکی از همین موتوریهایی که توصیفشان کردم با شنیدن صدای موسیقی و بهنشانهی اعتراض رفت تو دلِ ماشین.
جوانکِ راننده ترسید. هول کرد. پایش را روی گاز گذاشت. موتور بعدی جلویش سبز شد. اما ترس جوانک بیشتر از اینها بود که بخواهد بایستد. با موتور دوم هم برخورد کرد و با سرعت بالا تویِ این جادهی دوطرفهی شلوغ از دست مامورین فرار کرد.
اینکه چه بلایی سر آن جوان و ماشینش آمد را خبر ندارم. امیدوارم بدون هیچ آسیبی بهخود یا دیگران موضوع مرتفع شده باشد. این جوانک تا قبل از دریافت هشدار از سمت نیروی انتظامی، امکان قاتل بودنش در آن لحظه صفر بود؛ اما بعد از هشدار درصد این امکان بهشدت بالا رفت. یعنی ترسش میتوانست از او یک قاتل بسازد یا چهبسا حتی خودش مقتول باشد.
روی سخنم با آن نیروهای انتظامی و بسیجی و... است که مسئولیت امنیتبخشی را برعهده دارند. امنیت محتاجِ صبر است و تدبیر. اگر با صبوری و تدبیر با معضلات روبرو نشوند قطعا بازندهاند.
اتفاقات فراوانی را سراغ داریم که جانِ بیگناهانِ زیادی در همین تعقیب و گریزها گرفته شده است. تعقیب و گریزهایی که قطعا ارزش پیگیریاش از ارزش جانِ آدمها بیشتر نیست.
فتنهی مهسا باید تجربهی خوبی برایتان شده باشد. خونِ بیگناهان زیادی در این فتنه بر زمین ریخت که اگر صبر و تدبیر بیشتری بهخرج داده بودید از خیلی از این اتفاقات ناخواسته جلوگیری میشد.
🖋زهرا ابراهیمی
#نیروی_انتظامی
https://eitaa.com/roznevesht