داستان کتاب ما از آنجا شروع میشود که بچه های کوچه دلگشا قرار گذاشته بودند برای ایام اربعین و بیاد سالارشهیدان امام حسین علیه‌السلام غذای نذری بین مردم پخش کنند، ولی نرگـــــس دلش می خواست یک چیز مخصوص نذر کند.... * دختر کوچیکتر پرسید:«نذر یعنی چی خاله ثنا؟» بچه ها زدند زیر خنده،نرگس خاله بهشان اخم کرد و گفت« پرسیدن که خنده نداره!» خاله ثنا با مهربانی سرتکان داد و گفت:«نذر یعنی توی دلمان تصمیم بگیریم برای خدا یک کار خوب بکنیم.» و بعد پرچم روی دیوار را نشان داد و گفت:«این روزها به خاطر عاشورا و اربعین،خیلی ها به یاد امام حسین(ع)نذر می کنند،تا مهربانی و شجاعتش هیچ وقت فراموش نشود. یکی غذا می پزد و بین مردم پخش می کند. یک اش جو، یکی عدس پلو، و یکی عدسی ،قیمه پلو، یکی حلیم،یکی حلوا، و ....اینها اسامی غذا‌هایی بود که بچه ها نام بردند. اما نگرس ساکت ماند،خاله ثنا از او پرسید:که آیا تو هم دوست داری چیزی نذر کنی دخترم؟! نرگس گفت ،خیلی دلم می خواهد اما باید فکر کنم و.....»* این که بفهمید نرگس چه چیزی نذر کرد را باید به کتاب مراجعه کنید برای این کار باید با یکی از والدین یا بزرگترهای خود به کتابخانه عمومی شهر مراجعه کنید. 🌴🕌نام کتاب: *نذر مخصوص* 🌴🕌نویسنده:کلر ژوبرت 🌴🕌ناشر: نشر رود آبی 🌴🕌محل نشر :قم ۱۴۰۳ 🌴🕌کوته نویس: *علی اصغر اسکندری* 🌿🌸🍃🌸🍃🌸🌿