بخشی از خاطرات فدائی اسلام علی بهاری : ...... شكنجه‌هاي ما در مقابل شكنجه‌هاي مثلاً ، خيلي جزئي بود. حتي ايشان را در كردند و آن را از پله سرازیر کرده و غلطاندند! آن‌قدر در گوشش زده بودند كه حتي در دادگاه هم با گوش‌هاي پانسمان شده آمد. مرحوم نواب را هم به همين شكل شكنجه كرده بودند؟ بله، يكي از جاها در قزل‌قلعه، دو دفتر تو در تو بود كه در آنها بازجويي مي‌كردند. من در اتاق جلويي بازجويي مي‌شدم و شهيد نواب در اتاق عقبي بود. يادم هست لاي انگشتانش مداد گذاشته بودند و فشار مي‌دادند تا انگشتانش خرد شود! و بازجو به او مي‌گفت: «با اين دست عليه شاه اعلاميه نوشتي؟»  ...... سخن آخر نواب بهنگام شهادت پس از اذان ،‌ خطاب به جوخه اعدام و ماموران : ما شهید می شویم، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد... با چشم باز به استقبال شهادت میرویم و با چشمان باز با خدا و نیکان بزرگوار خود رو به رو می شویم...ˈ نقل شده که ۱۶ گلوله به پیکر شلیک کردند ، پزشک مخصوص پس از معابنه اعلام کرد هنوز زنده است و قلبش کار میکند ، آنگاه‌تیر خلاص را نیز شلیک کردند ! " " ایتا @sayyedmahmoodziaie سروش sapp.ir/khatkhatihayeman