ماهِ خدا گذشت و دلم با خدا نشد این خانه ی هوا، ز هوس ها رها نشد یک ماه غرقِ نعمت مهمانی اش شدم صد حیف، شکر یک نظرش هم ادا شد دل بُرد حق ز مردم شب زنده دار شهر، صد حیفِ دل که وارد این ماجرا نشد چه نامه ها که بین من و دوست بسته ماند! چه راز ها که پیش همه برملا نشد! اما چه فایده که دلِ قدْر ناشناس با معرفت نبود به او آشنا نشد؟! آیا میان این همه ظلمت کسی نبود از دل کُند سوال که آخر چرا نشد؟ آه از گناه، آه از این نفسِ خیره سر آه از دلم که آیت خوف و رجا نشد پابند شد به معصیت و پای آن نشست حتی به طوْقِ توبه از این دام پا نشد ای تکیه گاه آخر من ای خدای من! هر چند دل به موهبتت مبتلا نشد، اما بدان که با همه ی روسیاهیم هرگز دلم به معصیتِ تو رضا نشد دست مرا بگیر که فریادرس تویی دست مرا بگیر که دردم دوا نشد @s_r_moayed